عب نداره تو برو مشاور تنها و مشکلتو بگو مشکل شوهرتو بگو اماصادقانه بدیای خودتم بگو.. یه سرچ راحب اون سخنرانی بکن گوش کن تا نظرت عوض بشه... ماسه تا دختر بودیم با پدری معتادو سرکار نرو. خونه مادرشوهر زنگی میکرد یم از اول. ینی مادربزرگم. مادرم 15سال تحمل کرد با هرسختیی فکرشوکنی ساخت و پدرم درست نشد. یجیزایی ک بگم اشکت درمیاد و جدا شدو ماهم دراون زمان تشویقش کردیم. اما حالا ک بیستو یکسال دارم و شوهر دارم میبینم چقدر تو ازدواجم مشکل پیش اومد سر این داستان. و مادرم اگ این زمان بود مشاور یا یکم جرات الانو داشت پای ما سه تا میموند.... من خودم با بدیایی ک شوهرم اعتراف کرد بهشو قبول کرد مقصره و زندگیمون خوب میشه البته بارهزارمشه. کارمون به طلاق داشت میکشید. من بار اخرم فرصت دادم ودارم بدیای خودمم درست میکنم. و الان خیلی بهتر شدیم. از ادمایی ک اذیت میشیم کنارشون دوری میکنیم و این خیلی بهتر کرده رابطمونو.. توام به هر دری بزن. تو نمیدونی چیارو تحمل کردمو گذشت کردم اما حرفای دکتر فرهنگو عمل کردم و دارم کم کم نتیجشو میبینم.. توام اول برو باقدرت این راهو اگ دیدی چاره نیست به طلاق فک کن