بهم گفت ببخشید غلط کردم بمون سر زندگیت گفتم ذهنم دبگه نمیتونه بهت اعتماد کنه ترجیح میدم برم دنبال آرزوها و پیشرفتم و پدرمم گفته خطتو عوض کن که دیگه حتی صداتم نشنوم
گفت حرفی ندارم یکسال رو برو خونه پدرت قول میدم ادم بشم مشاوره برم تو هم درستو بخونی حتی با اینکه نیستی ماهیانه ۲۵۰۰ اجاره رو بدم تا برگردی فقط خطتو لوض نکن حداقل دلم تنگ شد پیام بدم
نمیدونم باید چیکار کنم میترسم برم بعد ۱۰ ماه دیگه هیچ چیز زندگیم سره جاش نباشه اگرم بخوام طلای بگیرم شرشو کم کنم تو این اوضاع درسو بدبختی نمیشه این کارو کرد چون آدم به شدت احساسی هستم و مطمعنم ۶ ماهی جالم بد میشه نظراتتونو لطف کنین بگین