یه رازی که در مورد خودم کشف کردم

دو نفر تو زندگیم بودن که الان هیچ جایی تو قلبم ندارن با همین روش. تازه یه چیز دیگه اینکه چند دفعه با چند نفر برای آشنایی و ازدواج قرار گذاشتم و بعد دیدار اول تمام شد دیگه پوست کلفتم کرده ، الان دیگه برام مهم نیست تو قرار چه جوریم ، طرفم منو میپسنده نمیپسنده. بعد قرار همه ش دوست داشتم به طرف پیامک بدم یا زنگ بزنم تا نظرش و در مورد خودم بفهمم البته نه مستقیم ولی الان با پسری که هستم بعد قرار حتی یه پیامک هم بهش نمی‌دم ، دو سه روز ازش خبری نمیشه اصلا سراغ نمی‌گیرم ، خیلی حس باحالیه☺️

دو نفر یکیشون یه عوضی متاهل بود ، وابستم کرد بعد فهمیدم ، اون یکی هم که نمی‌فهمید دوست داشتن یعنی چی ، بعد ۶ ماه اومد سراغم که منو ببخش اذیتت کردم ، تو خیلی خوب بودی من قدرت و ندونستم ولی من دیگه قبولش نکردم ، الآنم پیام میده هر از گاهی اونم عشقولانه اما من دیگه بی حسم و برام مهم نیستش

برای من همین که طرف تلاش نکنه منو تو زندگیش نگهداره همین کافیه که تو ذهنم ازش دیو بسازم ، اگه خوبی می‌کنه اما عرضه ی به دست آوردنت و نداره یا قدمی براش برنمیداره یعنی باید بره از زندگیت