دیروز تولد پدر شوهر بود،شب قبلش بردن ما رو رستوران،امروز سر یه کاری من مجبوری رفتم وسیله بدم بهشون،سر اینکه ماشینون خراب شد،ناچارا موندیم اونجا،بعد ساعت یک و اینا جاری کوچیکتر زنگ زد که آره شام بیاید اینجا،ما تازه اونجا بودیم و منم میدونستم به اون یکی جاری که بچه اش وحشیه هم گفته و کلا دلم نبود،تو جمع ضایع بود بگم نه،از شوهرم پرسیدم فلانی گفته شام،الان پشت تلفنه بگو بریم یا نه؟ جلو مادرش،اونم تو آچمز مادرش گفت بریم،
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
میتونه بگه بی ادب و شیطون ولی وحشی کلمه مناسبی نیست اونم برای بچه مگه حیوونه بیچاره
عزیزم شما ندیدی بعضی بچه ها واقعا کلمه ی وحشی هم براشون زیادیه، ما مهمونی بودیم چهارتا بچه بین ۸ ماهه و یه سال و نیم بود، یه بچه بود دو سال و نیمه و یکی هم ۴ سال ، بچه ی دو سال و نیمه همه رومیزد ، بچه ی چهار دست و پایی تا بچه ۴ سال نزدیکش میشد میزد، بدجور بچه ی دوستم کبود شد محکم زد ب صورتش، بچه ی یه ساله بود راه میرفت، منم بادیگاردش ک این نزنه، هم اومد بزنه ب بچه من نزاشتم ، ب خودش محکم سیلی میزد کله شو میکوبوند ب دیوار، همه فقط باید مواظب میبودند ک یه وقت بچشون نزدیک این نره
حالا من رفتم اما واقعا رو میخ بودم،تفنگ داده دست بچه،میکنه تو چشم بچه ی من نمیگیره ازش،اصلا حواسش نیست تو هیچی که داره خونه رو میپوکونه و اینا...،اونا هم که باهم تو قابلمه گیر کردن،ساعت نه شب سفره انداخت و منم به قدری از این کارا عصبی بودم،نصف کف گیر برنجخوردم
دوستم اومده بود خونمون بچه ش دماغش یه جوری بود کبود بود پوستش کنده شده بود یه دایره ردش مونده بود، گفتم این چرا اینجوریه گفت پسر دایی دو سالش دماغشو گاز گرفته پول نمیکرده
رفتم کمک واسه شستن ظرف،با یه حالت بدی گفت،... خانم اصلا نمی خوام بشورم،منم دستکشمو دراوردم نشستم،بعد به اون جاری گفت اره بشور و اینا،تو جمع گفتم وا شستی که،میگه آره حریف این نشدم،منم پا شدم الکی تو جا بجایی کمک کردم،اون وسط انقدر ناجور بچه ی منو زد پسرش،شوهرم داد زد سر بچه اش که چرا هول میدی هی،هی میزنی،نکن دیگه،اونم انگار نه انگار،جمع نکردن بچه رو نه خودش نه شوهرش