براش لوستر گذاشتم
کاغذ دیواری
کارگر اوردم
گچ کاری کردن بالاسرشون تاشب بودم
خلاصه 2ناه هرروز تو افتاب از ساعت 10 تا 2 ظهر کار کردم
و اقا سرکار شهردیگه بود ،
یه فنر برای ظرفشویی نتونستم بگیرم .پیام داده خواهرش اسکرین داده نگاه چقد به زنم گفتم ،
احمق و خله !!