2733
2739

مامان من واقعا به خاطر بچه ها و زندگیش از همه چیزش گذشته. تو این هیچ حرفی نیست. الان همه ازدواج کردیم و خداروشکر زندگی خوبی داریم. گاهی احساس میکنم مادرم تو کوچکترین موضوعات زندگی من احساس مسءولیت میکنه و اعمال نظر میکنه. سوالاتی می پرسه که انتظار دارم اصلا نپرسه و اطمینان داشته باشه من و شوهرم از پسش بر میایم. این فقط در مورد من نیست در مورد بقیه بچه ها هم کم و بیش صادقه. من خودم دوست دارم خیلی چیزا شخصی بین خودم و شوهرم بمونه ولی مامانم سوال میکنه. که مجبورم دروغ بگم.

باهم خرید می ریم مثل بچه کوچولو ها نگران منه. جلو فروشنده هی بکن نکن میکنه. جوری که میگم زودتر برگردیم. میخوام مو رنگ کنم میگه نکن مگه خبریه. وقتی هم گوش نمیدم ناراحت میشه.

عاشق مامانم هستم و طاقت ناراحتیشو هم ندارم. شما این مشکل رو ندارین؟؟

همه چی رو بهش نگو

من نمی گم. سوال میکنه ازم.

مادربزرگ هم همین جوره. یعنی باید آماده همه نوه ها رو داشته باشه قربونش برم. خخخ

ولی خب اون بنده خدا رو زیاد نمیبینیم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مادرم منم همی جوره هی فقط بلده بگه نکن ، نگو زشته ، این چی بود گفتی ، این چه کاری بود کردی  خلاسش نگو نرو نپرس نخند .  

 طلاهامم برده پیش خودش مبادا اگه لنگ شدیم بفروشم 

فرزند من به دنیا اومد .   خدایا شادی بچه دار شدن سهم همه ماست . تورو به عظمتت قسم  دامن همه منتظران رو سبز کن .   
2731
من نمی گم. سوال میکنه ازم. مادربزرگ هم همین جوره. یعنی باید آماده همه نوه ها رو داشته باشه قربونش ب ...

من یه بار مامانم اومد خونه مون تو آشپزخونه بودیم اینقدر سوال پرسید و پرسید که عصبی شدم قابلمه داغ رو اشتباهی با دست از روی اجاق گاز برداشتم

دستم سوخت خودش فهمید

بهش گفتم عصبی میشم هی باید جواب پس بدم

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... 
ای بابا. من اصلا دوست ندارم یکه بدو کنم با پدر و مادر 

 منم یکه به دو نمیکنم ،  ولی میگم اخلاقش اینه 

فرزند من به دنیا اومد .   خدایا شادی بچه دار شدن سهم همه ماست . تورو به عظمتت قسم  دامن همه منتظران رو سبز کن .   
2738

دقیقا مامان منم همینطوره : من 16 سالمه و مامانم هی الکی بهم گیر میده وقتی مهمون داشتیم رفتم تو اتاقم حوصلم پیش مهمونا سر رفته بود مامانم اومد گفت چرا قهر کردی واقعا منم دلیل این گیر دادناشونو نمیدونم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز