منم یه دوست صمیمی داشتم بعداز ازدواج دومش با هم قطع رابطه کردیم
تقریبا دوسال از هم خبری نداشتیم
من چند شب بود خوابشو می دیدم
همش به خودم می گفتم که قراره حتما یجا ببینم ش
وقتی دیدمش بهش اینجوری میگم اون جوری میگم
ولی یه روز صبح مامانم زنگ زد گفت دوستت فوت کرده بیا بریم تشییع
هنوز دارم خودمو میخورم که چرا من دوباره پا پیش نزاشتم چرا دوباره بهش پیام ندادم حداقل روز ای آخر میتونستم باهاش آشتی کنم