من شوهرم ۴ تا زندایی فتنه داشت
یه سره توی رفت و آمد بودیم همش دعوت میکردن بعد توی روی من می گفتن حالا نوبت توست تو کی دعوت میکنی
یه سره در حال خاله بازی و چشم و هم چشمی بودن
از عید باهاشون قطع رابطه کردم
دعوتم کردن ولی من نرفتم راحت شدم
ماه رمضان راحته راحت بودم چی بود