خدا نکنه عزیزم.ولی خدایی خیلی درد داشت.من اینقد اذیت میشدم.از شدت درد همش بالا میاوردم.بلند بلند گریه میکردم.بابام بدبخت نمیدونست چیه.بهش گفته بودن کیست داره بردیمش دکتر سرم زده و اینا.اونم ساده باور کرده.همش میگفت اینقد فیلم بازی نکن چیزیت نیست که.من گریه میکردم و جیغ میزدم همش میگفتم خداااا چرا نمیمیرم دیگه.چرا راحت نمیشم.شوهرم و مامانم هم گریه میکردن.پشیمون شده بودن ولی فایده نداشت.از زایمان بیشتر درد کشیدم من