دیشب نامزدی خواهرشوهرم بود و چه مجلس مجللی. من خودم چند ماهه اومدم خونمون با یه مراسم افطاری خیلی ساده...که گرفتن. یعنی تفاوت این دوتا مراسم زمین تا آسمون بود مراسم خودمون جوری بود که فامیلامون فکر کردن خانواده شوهرم وضعشون بده😐
دلم خیلی گرفته ازشون زبونی خیلی محبت دارن همش میگن مثل دختری برامون ولی الان دیدم چقد فرقه بینمون😏
ولی نمیخوام خیلی بهش فکر کنم که حرص بخورم میخوام برا آرامش خودم ولشون کنم هرچند نمیبخشم ولی نمیخوام زیاد بهش فکر کنم.
نامزدی با دختره خب عزیزم
نامزدی ک با دختره
یعنی عروسیت در حد افطاری ساده گرفتن
منظورش اینه که برای دخترشون چه مراسمی گرفتن ولی برای عروسی ایشون کاری نکردن
بهشون راست و پوست کنده بگو
این چیزا که خوشبختی نمیاره خانوم
گذشته ها گذشته🙂
نميخوام بگم مهم نيستا!ولي خوب كوچيكو بزرگ بودن مراسم تو خوشبختي ادم كه اثري نداره و خوب بله كارشون زشت بوده..
من كلا نميتونم چيزي تو خودم نگه دارم اصلا
از كوچيكترين اتفاقا تا بزرگترينش بايد سريع اون دلخوري رو برطرف كنم تا خيالم راحت بشه واسه همين هيچي تو دلم نيست كه ناراحت باشم ازش😁
مسائل اينجوري هم به شوهرم ميگم باهم راجع بهش حرف ميزنيم كه تو دلم نمونه بعدا يهو گنده بشه يه دعواي بد بشه هم من ميگم حرفامو هم اون ميگه هم ديگه رو قانع ميكنيم و مشكلي پيش نمياد هيچوقت☺️
یه اصل رو تو زندگیم قرار دادم،تنها درصورتی ناراحت میشم که حرف خدا زمین مونده.هیچ وقت حرف مردم و زندگی دیگران ذره ای اهمیت نداره برای من،چون مطمئنم که هیچ کس روزی منو نمیخوره،دهن مردم هم نمیشه بست.دنیا با همین تفاوت ها قشنگه.
حیف وقت و اعصاب که صرف این چیزا بشه.یه مراسم گرفتند و تموم شد،مهم خوشبختیه،مهم اینه که چند سال دیگه هیچ کدوم نیستیم،پس بهتره فکر آخرتمون باشیم و خودمون به خاطر دنیا به عذاب نندازیم.
