سلام .من وهمسرم ۲ ساله ازدواج کردیم .شوهرم پسر خالمه .خالم که مادر شوهرمه مشکل اعصاب داره یه جورای مغزش به اندازه ی یه بچه شده .شیش ماهه اول زندگیمون طبقه بالای مادر شوهرم زندگی میکردیم بدترین روز های عمرم بود .شوهرم که فهمید با خانواده اش مشکل دارم ونمیتونیم یه جا زندگی کنیم از اونجا رفتیم وبه تهران اومدیم که ۱۰ ساعت باهاشون فاصله دارم .اما الان هم با شوهرم خیلی دعوا میکنیم هر بار به خاطر یه موضوع مسخره .بعدش فک کردیم اگه بچه بیاریم اخلاقمون با همدیگه بهتر میشه الان که حامله ام و۵ ماهممه اخلاق شوهرم همونجوریه وزیاد باهام کل کل میکنه .واصلا درکم نمیکنه الان خیلی احساساتی شدم وهمش دلم میخواد گریه کنم دیشب که دعوامون شد تا صبح گریه کردم وروی زمین خوابیدم حتی یک بار هم بهم نگفت گریه نکن .الان که فکر میکنم هنوز زود بوده واسه بچه .چیکار کنم باهام بهتر شه؟ببخشید زیاد شد دلم خیلی پره