2737
2739


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم منم یک ماه پیش از یه رابطه خارج شدم و خیلییی ناراحت بودم و دائم تو فکرش بودم ولی به توصیه روانشناس که بهم گفت برای خودت یه هدف تعیین کن تا اون از ذهنت کلا خرج بشه منم هدفی که برا خودم تعیین کردم این بود که کلاس موسیقی ثبت نام کردم و خیلی خوشحالم الان. البته هنوزم به فکرش می افتم ولی خیلی کمتر

2731
عزیزم منم یک ماه پیش از یه رابطه خارج شدم و خیلییی ناراحت بودم و دائم تو فکرش بودم ولی به توصیه روان ...

چقدر خوب عزیزم منم کلاس ثبت نام کردم با رابطه های جدید هم شروع کردم ولی الان با کسی نیستم 

با این حال با این ک با کسای دیگ آشنا شدم ب جای اینک به اونا هم فکر کنم ولی بیشتر از همه کس من ب اون شخص ک مثلاااا عشق اولم بود  دائم فکر میکنم 

دوس دارم برا همیشه فراموشش  کنم 😧😧😧 


با روش جایگزینی..البته نه هر جایگزینی

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....
2738
چقدر خوب عزیزم منم کلاس ثبت نام کردم با رابطه های جدید هم شروع کردم ولی الان با کسی نیستم  با ...

عشق اول اگه واقعا عشق بوده باشه هیچوققققتتت فراموش نخواهد شد

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....
امتحان کردم عزیزم ولی بازم من بیشتر ب اون فکر میکنم 

پس عشق بوده ...عشق اولم ک هیچوقت فراموش نمیشه اما با گذر زمان عادت میکنی

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز