سلام به همه دلم خیلی گرفته با این وضعیت بارداری امشب کلی گریه کردم ما نه ساله ازدواج کردبم یه پسر پنج ساله دارم الانم دوماهه باردارم شوهرم خیلی مرد اروم و خوبیه کاریه مهربونه دلسوزه خیلیم دوسم داره وچون از اینده زندگبم مطمنم بچه دوم گعتم بیارم الان یه مدته اخلاقاش خیلی عوض شده دیگه نظر من براش مهم نیست الان کلی قسط داریم با سه تومن حقوق داریم قسطای خونه را میدیم امروز رفتع پلی استیشن فور سفارش داده سه تومن تو این وضعیت بهم گفت دعوامون شد یه حرفایی عجیبی میزد حس میکنم یکی انگولکش میکنه خانوادش نیستن چون خانوادشحتی منو بیشتر از اون دوس دارن اصلا رفیق باز نبود ولی جدیدا خیلی اسم رفیق و همکار اینا میاره خیلی نگران زندگیمم حس میکنم بهم دروغ میگه تا به چیزی هم مثل امشب اعتراض میکنم میگه مگه گشنه موندی مگه کمگذاشتم تک کاری به قسط مسط نداشته بلش زندگی مشترک با یه حقوق کارمندی مگه میشع نگران نبود کلافه ان از دستش کلی گریه کردم ما به صفر شروع کردیم هیچی نداشتیم الان با کمک هم صلحب خونه ماشین شدیم ولی تا یچی میشه همه چیزو نادیده میگیره دلم شکسته ازش نگران بچه تو شکمم که کار درستی کردم باردار شدم یا نه😢😢😢اینم بگم من پدر ندارم فوت کرده مادرم خودش هزارتا بدبختی داره هیج راه بدگشتی هیچ وقت ندارم به خونمون