۲ ماه پیش اومد با خانوادم آشنا شد قرار بود ۲ هفته دیگه بیان برای مراسم رسمی خواستگاری و ۲ ماه دیگه عقد کنیم
سر یه موضوعی ۲-۳ روزی بود دعوا میکردیم، رفته بود سر یه کاری که با ۲ تا زن شریک شده بودن کار بساز بفروش خونه که میگفت درامدش چون خیلی خوبه نمیتونم نه بگم میخوام شریک بشم که من مخالفت شدید کردم، چون اون ۲ تا زن خواهر هستن و جفتشون طلاق گرفتن مجرد هستن و خیلی ظاهر خوبی ندارن پولدار هم هستن خیلی
خلاصه کلی بحث کردیم که شریک نشه با اینا، خیلی برام توضیح داد گفت فقط کاریه من ارتباط خاصی باهاشون رو در رو ندارم و اینجور چیزا،گفت من واسه زندگیمون کار میکنم واسه تو زندگی خوبی بتونم درست کنم، حتی تمام مکالملتشونو نشونم داد که فقط درباره کار بود منم یکم راضی داشتم میشدم که کار کنه، یهو دیدم یکی از اون خانم ها که کوچیکتره سنش توی اینستا فالوش کرده که دیگه قاطی کردم
۴ روز پیش بود این اتفاق افتاد، منم همون لحظه نصف شب بهش یه پیام دادم و بهم زدم خدافظی کردم
وقتی فردا صبحش پیامو خوند هیچ جوابی نداد تا الان هم که چند روز گذشته هیچی نگفته
منم چون خودم آخر حرفم گفتم خدافظ دیگه نمیتونم دوباره پیام بزنم، فکر میکردم میاد منت کشی یا توضیحی چیزی میده ولی نیومد حتی خدافظ هم نکرد، فکر کنم کامل بیخیالم شد ولی دیدم دختره رو انداخته بیرون از اینستاش ، همه دوستام و اطافیانم میگن زیاده روی کردی
حالم خیلی بده هم دلتنگشم هم میگم نکنه دیگه نیاد هم میگم بیاد هم ممکنه باز اعصاب خوردی بشه