دوست من با ي پسري ك مازراتي داشت رفت دنيا رو چرخيد همه گفتن امكان نداره بگيرتش
شيش ماه هم ب درخواست پسره كلن رفت بلغارستان باهاش!!!
هفته قبل هم عروسي گرفتن بعد از سه سال
مهم اين چيزا نيس،،مهم پشتكار و صبر و شانسه !!!
ي عروسي هم رفتم تالار دانيال ك روي شيرينيهاش با اين ورقه هاي طلا اسم عروس و دوماد حك بود و تو شام ب سلامتي تا خرچنگ و لابستر هم سرو شد اينقد وضعشون خوب بود،،پسره از ماشين فروشاي خيابون اپادانا بود ،،،اينم دختره رو بعد از اينكه شيش سال باهاش زندگي كرد گرفت!!!!اصلش شانسه!!!