موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم.سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم، روياهايم،ايده هايم و سرنوشتم...
روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم....
پ.ن: با توکل بخدا و متوسل شدن ب آقای مهربونم امام حسینم و عشق اول و اخرم عباس علمدارم تونستم دوباره زندگیمو از سر بگیرم ب خودم ب گذشتم قول دادم تلافی کنم ب خودم 6 ماه فرصت دادم تا موفق بشم و بتونم آینده امو بسازم...لطفا برای موفقیتم صلوات بفرستید...انشالله همه ی ما عاقبت بخیر بشیمممم...❤