بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....
مثل یک مرده که یک مرتبه جان می گیرد/دلم از بردن نامت هیجان می گیرد/قلبم ازکار که افتاد به من شوک ندهید/نام مهدی که بیاید ضربان می گیرد//۱۳۷۷ سال تولد همسرم هست. این کاربری دست بنده و همسرم که چون من روانشناس هستند می باشد که گاهی پاسختان را می دهند، لکن برای احترام به شما و ارزش گذاریها، از کاربری مرد استفاده شده و همسر بنده نیز خود را به زن بودن معرفی نخواهند کرد. همچنین وارد هرتاپیکی که بانوان محترم حریم خصوصی شان را می ریزند و وارد دیگر تاپیک های ممنوعه یا خارج از عرف، نخواهیم شد.
پس مث منی که..تو چهارسال اخیر نزدیک سیصد شایدم بیشار رمان خوندم..اونقدددر خوندم ک کلا داستانها رو قاطی کردم
میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....