خانوما رفتار با همسایه

اخ خواهر داغ منو تازه کردی نصیحت خواهرانه میکنم باهمسایه فقط درحد سلام وبس   چون من به همسایه اعتماد کردم مثل خواهر خودم حسابش کردم بهم خنجر زد با اینکه مثل دوتاخواهر بودیم چشمش دنبال شوهرم بود خداروشکر شوهرم گفت با این عفریته قطع رابطه کن  بی چشم رو بهم میگه شوهرت خوشکل وجذابه یه شب بهم نمیدیش

عزیزم بعید میدونم بخواد رایگان بهت یاد بده شان خودتو حفظ کن فردا در قبالش هزار تا چیز دگ ازت میخواد

ببین نمیشه اعتماد کرد دیگه،مردم وضعشون خرابه...

تو فقط در حد سلام و خداحافظ بمون باهاشون...

حالا یهو میبینی واقعا یه خونواده ای پیدا میشن که از همه نظر نزدیکن بهتون اخلاقی فرهنگی روانی میتونی بیشتر معاشرت کنی اما در کل شیش دنگ باش...مثلا سر سنگین باشید رو ندید که سوارتون میشن...

جدی؟ داغ دل منم تازه کردی،اومدم خونه بابام مهمونی ولی دلم اونجاست،شوهرم واقعا خوبه و عاقل واسه همین ارومم،اما اون زن میگه شوهرت خوشتیپه خیلی ،خیلی واسه شوهرم هلاکه

اگه غریب هستی بهتره یه مدت نه خیلی صمیمی بشی نه خیلی خودتو بگیری که اونا خودشون رو نشون بدن ببینی چه جور آدمایی هستن و جنبه دارن یا نه،بالاخره اونجا تنهایی و اگه همسایه خوبی داشته باشی که مواقعی که نیاز به کمک پیدا میشه کمکت کنن بد نیس

من شوهرم بارها بهم تذکر داده بود گفت زنه ساعت دوظهر دم حیاط ابپاشی میکنه منتظره کی شوهرم بیاد از سرکار اخه چندبار ازمن سوال کرد شوهرت ساعت چند میاد از سرکار منه ساده امار زندگیموبهش میدادم تا اینکه اونروز اینحروف روجلوم زد شوکه شدم به شوهرمگفتم گفت همش تقصیر خودته چندبار بت میگم باهمسایه گرم نگیر 

همسایه همسایه ی قدیما منکه دیگه عمرا به همسایه اعتماد کنم 

همسایه ما توی بیمارستان امور مالی کار میکنه،منه خر باهاش دوستم ،زنگ زدم که این آمپول  ترکیبیه،گفت به کی میخوای بزنی گفتم شوهرم ،تو صدم ثانیه اومد دم در،بلند داد زد اقای فلانی اومدم امپولتونو بزنم😳من شوکه شدم خشکم زد اومد زد و رفت من هنوز گیج دم در ایستاده بودم،فردا منو دید و از شوهرم تعریف کرد و گفت چه اندامی چه عضله ای،ماشالله خیلی خوشتیپه،شوهرش فوت شده بعدا شنیدم به خواستگارش جواب رد داده،بهم گفت مثل شوهرت تو نبود کهو.....

تازه همیشه هم کشیک میده شوهرم کی میاد تا کمر خم میشه از پنجره که تو کوچه رو نگاه کنه،و بلند بلند حرف میزنه و میخنده واسه جلب توجه،فقط حرص میخورم نمیتونم بهش تهمت بزنم اونم عین خیالش نیس،برای هر چی میاد جلوی در  ،دقیقا زمانی که همسرم هس،اونم بدون شلوار با دامن که پاهاش معلومه

ولی من کاری کردم که دیگه جرات نکنه حرفشو تکرار کنه یه روز که باشوهرش دیدمش به شوهرش گفتم بهبه اقای فلانی بابا زنای خیابون از تیپت تعریف میکنن بعد روبه زنه گفتم مواظب شوهرت باش ندزدنش   البته از شوهرم اجازه گرفتم واین حرف روزدم اخه برامون ارامش نذاشته هی به بهونه های مختلفی وقتی شوهرم خونه س میاد خونمون

خوبه که شوهر داشت😐

بخدا شوهرش رسمی پتروشیمیه انقد پولدارن نمیدونم چرابه مافقزا گیر داده

ببین عزیزم اگه سر راحت میخوای اعصاب آروم میخوای با همسایه ها گرم نگیر وسلام

خاک توسرش ولی شما چرا اجازه دادین بیا امپول بزنه