دلم گرفته😔
از رابطم با شوهرم راضی نیستم دلم میخاست رفیق بودیم باهم اما رابطمون یه طوریه .. خشک و سرده زیاد باهم حرف نمیزنیم..نه اینکه قهرباشیما ظاهرا خوبیم اما حرفی نمیزنیم از سرکار ک میاد یکم بابچه بازی میکنه ناهارشو میخوره همونجا ولو میشه تا پنج بعدم میره باشگاه تا نه وقتیم میاد خیلی خسته ست نمیشه باهاش حرف زد
وقتی یه تصمیمی میگیره دیگه خودتو جرررررر بده نظرش عوض نمیشه ک نمیشه لج بااااااز اینه بقیه اداشو درمیارن... خیلی بی حاله مثلا میگم بریم باماشین دور بزنیم کلللل مسیر با یه حالت غمگین خیره شده ب جلو و خیلی ارووووم از کنار رانندگی میکنه 👿 ای خدااا
یه جوریه قلدر شده قبلا خیلی لطیف و مهربون بود
ببین مثلا قبلا همیشه بهم میگفت خانومی بی زحمت یه لیوان آب بیار 😏 الان با یه لحنی که انگار ب نوکرش میگه حرف میزنه بعد من دلم از این کاراش پره یه چیزی ک میگه قهر میکنم میگه تو چقد نازنازویی 🙄 چیکار کنم با این بشر؟؟؟ حتی مامان خودش میگه خیلی قده چجوری تحملش میکنی؟ 😐 اووووف هرچی درددل میکنم خالی نمیشم 😑