2752
2734
عنوان

خاطرات شب خوابیدن خونه مادرشوهر نامزدی🤪💍بیاین تعریف کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 115388 بازدید | 245 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

هربار میرفتم اونجا مادرشوهرم به یه بهانه ای دو سه ساعت از خونه میرفت بیرون😅😅😅

ماهم ذرت درست میکردیم فیلم سینمایی میدیدیم😆😆😆😆😆😆😆

اگر از دیده ی کوته نظران افتادیم                               نیست غم صحبت صاحب نظری ما را بس         
2731

مادرشوهرم از مادر خودم از یه لحاظایی بهتره اصلا حساس نیست زودرنج نیست زود همه چی از دلش درمیاد وسواس نیست کلا ادمه راحتیه نه به خودش سخت میگیره نه بقیه

  سه عنصر اصلی افرینش۱ قرمه سبزی ۲ قرمه سبزی ۳ قرمه سبزی  
😂😂😂😂

یه بارم با خانواده شوهرم رفتیم توسکستان 

من خواب و بیدار بودم برادر شوهر گفت تابلو"با دنده سنگین حرکت کنید" را بخون 

من حوندم:باد  نده  سنگین حرکت کن.....

اگه حرف وزن نداره ـپس چه جوری کمر آدم را میشکونه؟   
من هر هفته اونجا بودم همسرم التماس میکرد باید بیای بیاااا منم چاره ای نداشتم ازین طرفم بابام مخالف ب ...

وای منم زن عموم خیلی حسوده.واسه اینکه ایراد بگیره گفته بود که تابان باردار تو دوران عقد.این حرفو چند بار تو فامیلا و اطرافیان زده بود یه شب اومده بود خونه مامانم اینا من بیرون بودم .تو راه خونه پریود شدم بعد چون یهویی بود ببخشید ولی تمام شلوارم خونی و کثیف شده بود زود اومدم خونه اونم بود چشمای کورش دید و صایع شد خواست خدا بود که ضایع بشه

مادر شوهرم پیره خیلی .یکم کاراش عجبیه ولی دوس داشتنیه من که هیجوقت از دستش ناراحت نشدم

الان اینو میگی دو سه یال دیگه کلا نظرت عوض میشه 



درضمن من از عقد تا الان 4 ساله با همسرم هستم یه شب خونه مادرش نخوابیدم ، تجربه ثابت کرده هر مادرشوهری هرچقدرم دوست داشتنی باشه بازم مادر شوهره ، خیلی مراقب رفتارت باش عزیزم

فقط شاید دو سه بار موندم. 

شب اولی ک موندم خونشون‌ همه میخاستن بخابن . 

شوهرم به مامانش گفت حوله بذار برام . من گفتم بهش وایی چیزی نگو میفهمه. 

شوهرمم بدتر کرد گقت دوتا حوله بذار برامون🙊

مادرشوهرمم خندید . منم یعنی از خجالت اب شده بودم هرچی چشمما بالا مینداختم ک شوهرم چیزی نگه ولی میگفت

برا جور شدن عروسیم صلوات😍دلبره لاشیِ منی طُ!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

فیزییک

باوان84 | 31 ثانیه پیش
2687