وای خیلی سخته . من این درد و کشیدم
تاصبح آهنگ گوش کردن وگریه کردم
هرچی ساعت میگذشت میگفتم دیگ الان تنهان باهم خلوت کردن توبغل همن ساعت ۲شب ک شد دیونه شدم بلند گریه میکردم روی بالش ک کسی صدامو نشنوه .چ شب بدی بود
همش باخودم میگفتم الان این ساعت عشقم توبغل یکی دیگس .یکی دیگه رومیبوسه .لخت بغلش میکنه وای .چ شب وحشتناکی بود.خدا واسه هیچکی نیاره اون لحظه هارو.
اون شب فقط این اهنگ وگوش میکردم میری بااینکه میدونی من ازتنهایی میترسم ،میری وقتی ک احوال دلم رو ازتومیپرسم.برادران نخاولی