دوستم خانواده درست و حسابی نداره میدونستم کمی با شوهرش اختلاف داره خودش افسرده اس ولی اصلا فکر نمیکردم همچین کاری بکنه. چندبار ازش شنیدم کاش میرفتم از این شهر تنها زندگی میکردم فکر میکردم از ناراحتی میگه. چندروز پیش رفتم پیشش خیلی افسرده بود یکم باهاش حرف زدم برگشتم. بعد از دوروز پیش همش زنگ میزدم حالشو بپرسم جواب نمیداد امروز جواب داد گفت دیروز رفته تهران رفته پانسیون میخواد دنبال کار بگرده.وای دارم دیوونه میشم بلایی سرش نیاد