تو تاپیک قبلیم گفتم عروسی دعوتیم امشب رفتیم یکم مانتو ببینیم شاید چیزی گیرمون بیاد خلاصه رفتیم چندتا مانتو پوشیدم همش تو تنم زشت بود خو با این شکم گنده زشت میشه دیگ چیکار کنم
آخریو ک پوشیدم شوهرم گف همه لباسا تو تن تو زشت میشن خواهرمم باهامون بود خندیدم گفتم خو هیکل منو تو اینجوری کردی خواهرمم گف تقصیر خودش ک نیس خلاصه هیچی نخریدیمو اومدیم خونه تو خونم به رو خودم نیاوردم ولی خیلی دلم از حرفش گرفت😟😟😟 ازونجایی ک هیچوقت کسیو ندارم درددل کنم اومدم اینجا باشماها حرف بزنم
تازه زایمان کردی؟☺
عزیزممم حامله ای؟؟
اینطور مواقع اعتماد بنفس داشته باش و بگو مانتوها چقد مدلهاشون زشت ومزخرف هس وگرنه هیکل من خیلی قشنگ هم هس
اشکال نداره مردا بعضی وقتا یه حرفایی میزنن ک خودشون هم نمیفهمن مطمئن الان بهش بگی من از حرفت ناراحت شدم اون اصلا یادش نمیاد یه چیز گذرا اومده گفته
بسلامتی زایمان کنی گلم
ولی حرفش واقعا بد بود😕😕
شایدم حق باشما باشه چون واقعا خیلی احوالاتم براش مهمه اگ یذره فشارم بالا پایین بشه یا یکم حالم بد بشه صدبار میپرسه بهترشدی؟چی برات بیارم ک بهتر بشی؟بریم دکتر؟ازین حرفا
ولی خب نمیدونم چرا انقد ازین حرفش دلگیر شدم
