2737
2739
عنوان

جواب خيانت با خيانت

7582 بازدید | 63 پست

سلام دوستان

جريان رو ازقبل تايپك كردم و پشت سرهم ميزارم  لطفا پست متفرقه نزاريد اگرم سوالي داشتيد بعد از پست كردن كل ماجرا پاسخ ميدم 

ممنون از همراهيتون

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

دوست ٣٨ ساله ي من كه از دوره دبيرستان باهم دوست بوديم و خيلي صميمي طوري كه اين رابطه تا الان هم ادامه داره

ايشون سال دوم دانشجويي توي مسير دانشگاه با پسر جوان اشنا ميشه و باهم بااصطلاح دوست و بعد از مدت كوتاهي عاشق و شيفته هم ميشن طوري كه باهمه اختلافات(( پسر از خانواده مدهبي دختر غير مذهبي دختر خانواده تحصيلكرده و پسر در حد سيكل و ديبلم)) باهم ازدواج كردن و چون محل كار همسرش تهران بود ساكن تهران بزرگ شدن

روابطمون همچنان ادامه داشت و تلفني يا وقت هايي كه ميومد شهرستان همديگه رو ميديديم و از زندگي مشتركش تقريبا  راضي بود و هميشه ميگفت تنها اختلافمون اين هست كه از من ميخواد وقتي با خانواده ش هستيم نقش مذهبي ها رو بازي كنم و از دانشگاه و تحصيل حرفي نزنم

چون دوست من در رشته خودش جز خيلي موفق بود و بعد از ازدواج هم به تحصيل ادامه داد و دكترا گرفت

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

٤//٣ سال بعد از ازدواج دوستم منم متاهل شدم و دست برقضا به دليل شغل همسرم ساكن تهران شدم و روابطمون خانوادگي شد و هر ٢//٣ ماه يكبار اونا ميومدن يا ما ميرفتيم تااينكه دوستم بچه دار شد و مناسفانه زماني كه پسرشون ٢/٥ ساله بود توي راه شهرستان تصادف بسيار بدي داشتن و پسرش دچار عارضه مغزي و جسمي شد

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

دوستم بعد از اين اتفاق شغلش رو رها كرد و شروع كرد به دوا و درمان پسرش تقريبا هر روز دكتر هرروز كاردرماني هرروز سونو و ازمايش و...... يكسال به همين منوال گذشت كه به دليل اينكه دوستم مشغله ش زياد شده بود و بچه ش نياز به استراحت و ارامش داشت من اصلا نميديدمش و فقط تلفني از حال هم باخبر بوديم  

كم كم شوهرش سبا دير ميومد خونه همش ميگفت شيفتم با دوستامم روحيه خونه و بچه ندارم توكه پول و ماشين در اختيارات هست و چرا ميخواي من رو بكشوني خونه و .... اين بحث و حدل ادامه داشت تا اينكه دوستم متوجه خيانت هاي همسرش با چند نفر خانم هاي انچناني و حتي دخترهاي جوان دانشجو و.....

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

همسرش منكر نشد و گفت خلاف شرع نكردم همه شون صيغه بودن ...تو با وحود اين بچه و اين شرايط روحي پاسخگوي نياز من نبودي منم دلخوشي توي اين خونه نداشتم(( طلبكار هم بود))

دوستم ميگفت اخه بي انصاف من شغلم رو ول كردم از تمام تفريحات و دلخوشي ها و عزيزانم گذشتم كه بتونم پسرمون رو از اين حال دربيارم

اگر كثل گذشته بشاش نيستم اگر به اندازه گذشته بو تو  نميرسم بخاطر گنديه كه تو زدي اگر با توي حالت مستي و با اون سرعت وحشتناك رانندگي نميكردي هرگز اين اتفاق نميوفتاد يا اگرم ميوفتاد خسارتش كمتر بود

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد
2738

همسرشم ميگفت من هيچ كار خلافي نكردم از روي دلسوزي دارم باهات زندگي ميكنم تو و اين بچه چيزي به غير از هزينه براي من نداريد هركاري كردي وظيفت بوده بدون توهم من و بچه ميتونيم زندگي كنيم!!!!

توي اخرين جر و بحث ديگه كارشون خيلي بالا گرفت و كتك كاري و خودزني و  دخالت همسايه و..... كه دوستم گفت باشه پس من ميرم بچه هم پيش تو باشه ببينم ميتوني چند روز نگهش داري

دوستم برگشت شهرستان  خونه پدرش و اونجا برادرها و پدرش حال و روزش رو ديدن و حرفاشون رو شنيدن گفتن نميزاريم برگردي تا تعهد نده از اين ورم شوهرش بعد از ١٠ روز بچه رو سبرد به يكي از مراكز بي سرپرستي و هيچ خبري هم از دوستم نگرفت تا اينكه بعد از ٤ ماه و با وساطت خانواده ها گفته بود خودش رفته خودشم برگرده من هيچ كاري نكردم و هيچ حرفي هم براي گفتن ندارم دوستمم گفت پس فقط طلاق خلاصه دادگاه و دادگاه و دادگاه شكايت و شكايت و شكايت سه سال دوستم رو با سر دواند و اخرش ٤٠ ميليون(( مهريه ش ٥٠٠ سكه)) بهش داد و بچه رو هم بهش نداد

از اين ورم از بعد قهر دوستم به گفته همسايه ها يه دخترجوان (( بعدا مشخص شد دانشجوي شهرستاني بوده)) دائم خونه ي اين و با شوهرش بود و مدام در حال خريد و خوشگذراني دوستمم توي شهرستان خونه ي پدر افسرده و ناراحت از اينهمه بدبختي و بي انصافي روزگار بچه هم توي مركز بي سرپرستان!!!!!

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

دوستم از بعد قهرش تا الان كه حدود ٤/٥ سال گذشته  نرفته بچه ش رو ببينه و پسرش همچنان توي اون مركزه فقط بعضي وقتا تماس ميگيره كه بهش كفتن پدرش دو سه هفته يكبار مياد يك روز ميبردش و برش ميگردونه وضعيتشم هيچ تغييري نكرده

همسرش هم با يكي از دختراي هم ولايتي هاي خودش (( ما كورد هستيم ولي همسر دوستم كورد نبودن)) ازدواج كرده و روز عقدش تمام عكس هاي عقدشون رو براي دوست من واتس.آپ كرده بود!!!!!

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

حالا بشنويد از دوستم !!!!

من از بعد قهر دوستم ى رفتنش به شهرستان ديگه اصلا نديدمش و فقط از طريق واتس .اب و تل.گرام جوياي حالش بودم و .... تا اينكه دوستم حدود ٢ هفته ي قبل حدودا ساعت ١١ شب زنگ زد و گفت كه تهرانم صبح بايد برم يه سري كار اداري انجام بدم و نزديك خونه شمام، منم گفتم باشه بيا قدمت روي چشم

اومد و بعد از خوابيدن همسر و پسرم شروع كرديم به حرف زدن و اينا گفت اره دارم كاراي مهاجرتم رو انجام ميدم ميخوام برم كانادا منم گفتم چطوري  ميخواي بريي؟!! گفت جريانش طولانيه ..... دوراني ((٣سال))كه دنبال طلاق از همسرم بودم همش ميومدم تهران و با وكيل هاي مختلف حرف ميزدم و مشاوره ميگرفتم كه با يه اقاي وكيل ٤٥ ساله اشنا شدم كه به نسبت بقيه حق مشاوره كمتري ميگرفت و بعد از چند بار صحبت كم كم اونم گفت كه اره منم سرنوشتي مثل تو داشتم ٢٠ سالگيم و دوران سربازيم  از يه دختر غيرهمشهري خوشم ميومد ولي پدرم مخالفت كرد و گفت يا دخرعموت يا هيچكس منم از سر لجبازي رفتم با خواهر يكي از سربازها كه همشهريم بودن و خيلي پولدار ازدواج كردم همسرم از خودم بزرگتره تا پنجم ابتدايي درس خونده ولي من بعد از ازدواجم به واسطه ثروت همسرم ادامه تحصيل دادم و وكيل شدم و الان خودم وضع ماليم خوبه ولي هيچ رضايتي از زندگي مشتركم ندارم و فقط بخاطر تنها دخترم دارم ادامه ميدم

دخترمم (٢٣ ساله))حدود ٢ ساله كه سرطان بدخيم روده داره و همش در حال دوا و دكت اونيم ى زنم از گذشته هم بداخلاقتر شده !!!! ديگه گفت بعضي وقتا كه زنگ ميزدم ازش مشاوره ميگرفتم يا ميومدم تهران باهام دردل ميكرد و در مورد دخترش حرف ميزد تا اينكه دوست من بعد از ٣ سال (( پارسال)) طلاقش رو ميگيره و ارتباطش با اين اقا همچنان ادامه داشته كه اين اقا بهش ميگه من دوستاي زيادي دارم كه وكيل مهاجرت هستن بيا من عقدت ميكنم و بعد به كمك دوستام ميفرستمت خارج

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

دوستمم اولش ميگه نه نميشه و تو زن داري و.... ميگه من از زنم دل خوشي ندارم تمام اموال هم به ايم زنمه  دخترمم دكترها ازش قطع اميد كردن و گفتن نهايت يكسال ديگه زنده س به محض اينكه دخترم از دنيا بره زنمو قانوني هم طلاق ميدم و  ميام پيش تو

الانم ٤ ماه عقد كرديم و از ذريق دوستاش اقدام كردم براي مهاجرت به كانادا

دوستم كه اينارو تعريف كرد من سرم داغ شد اصلا نميدونستم چي بگم فقط گفتم چي بگم ولله انشالله كه خيره !!!!!!!

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد

خودم كه تا صبح فكرم و ذهنم اشوب بود فكر زندگي اول دوستم كه بهش خيانت شد وضعيت الانش كه داره به به خانمه ديگه خيانت ميكنه .... فكر اينكه دوستم خيلي ادم خوب و مثبتيه هيچوقت نديدم و نشنيدم كه دنبال اين نوع رابطه ها باشه ولي الان به قول خودش براي فرار از تمام بدبختي هايي كه سرش اومده زن قايمكي اين ادم شده

كاربري قديميم " zho1==ژوان "بود  اما..... !!!!!!  مهم نيست اين نيز بگذرد
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز