سلام دوستان در مورد این دزده بگم در واقع دزد نبوده ایشون از یه نفر طلبکاربوده از یکی تو اون شهر میاد دنبال پولش هوش درست و حسابی هم نداشته مریض جنسی هم بوده انگار ،چند روز تو اون شهر بوده ولی اون طرف و پیدا نمیکنه شبا میرفت یه ده که نزدیک شهرمون بود یعنی پیاده یه ربع میشه بریم اون ده در واقع تو اون ده یه خانوار زندگی میکنه یه پیرزن با شوهرش بیشتر باغات مردم اونجاست خلاصه تو شهر پیچیده بود این اتفاق و همه ترسیده بودند تا اینکه یه نفر این بلوچ و میبینه میگه تو
کی هستی و اینجا چکار میکنی میگه من از فلانی طلبکارم اومدم پولم و بگیرم ولی پیداش نمیکنم حالا یه اسم و فامیل و میگفته که شاید 50تا مثلاعلی امیری تو شهر هست چون اکثرا فامیلشون امیریه و کسی نمیشناخته،،، این آقا که حیرون و ویلون بوده شب میره پشت پنجره دختر خالم ،،خلاصه اون آقایی که اونو دیده بود ب پاسگاه اطلاع میده پاسگاه محل میره دستگیرش میکنه میبینه ادم نرمالی نیست گیج و حیرونه دیگه دختر خالم رضایت میده اونام ولش میکنن