اول از هر چیز معذرت میخوام که عنوان بی ادبی زدم خواستم به هوای اینکه دعوام کنید بیاید تو تاپیکم
بچه ها دو سه هفته پیش سر یه جریانی شوهرم گفت که دیگه خونه مامانت نمیام بعد از اونجایی که ما هر جمعه جمع میشیم خونه مامانم من خیلی دلم میخواست که امروز برم اما شوهرم گفت که نمیاد به خاطر همین رفتیم بیرون یه کم چرخیدیم و چندتا بستنی و آبمیوه خوردیم و بعد گفت که شام بریم باغ (از این باغ رستورانهای اطراف شهر که توش مشروب و قلیون سرو میکنن)البته اینم بگم که شوهرم اهل این برنامه ها نیست شاید بگم سالی یکی دوبار عروسی دور همی پیست اسکی چیزی پیش بیاد میخوره خودمم که اصلا
خلاصه هی تلفن کرد از این بپرس از اون بپرس تا جاشو پیدا کردیم در زدیم رفتیم تو بر خلاف انتظارمون همه چیز عادی بود یعنی اصلا جای فاسد و کثیفی نبود همه مثل ما خانواده بودن اتفاقا بی حجاب هم نبودن فقط موزیک غیر مجاز بود و همین مشروب . خلاصه یه دو ساعتی نشستیم من احساس کردم به شوهرم داره خوش میگذره در حالی که من دلم پیش ابجی و مامانم بود😂دیگه گفتم پاشو بریم من از اینجا خوشم نیومد گفت شام نخوردیم هنوز گفتم بریم جای دیگه پاشد رفت حساب کرد پول میزمون شد ۱۸۰ تومن منم خیلی ناراحت شدم اخه هیچ استفاده ای نکرده بودم به جز کمی چیپس و چای نبات 😂
خلاصه میخواستم ببرمش یه رستوران گرون که دخترم اصرار کرد بریم پیتزا بگیریم که رفتیم گرفتیم خلاصه امشب حدود سیصد هزار پول داد (لطفا نگید اینکه پولی نیست و ...میدونم بعضی هاتون پولدارین ولی ما با این پول چند شب میایم بیرون و شوهرم درآمد خیلی بالایی نداره و ما قشر متوسط جامعه هستیم)حالا من بهم که خوش نگذشت هیچی عذاب وجدانم دارم دلم براش میسوزه ناراحتم همش میگم چهارصد دیگه ام میزاشت روش مشکل ماشینمونو و حل میکرد
میخواستم ببینم شماهم مثل من هستید همش فکر اقتصادی میکنید و لذت نمیبرید😔