عزیزم لطف داری به من خوبی و خانومی از خودته
منم دوقلو دارم و کاملا درکت میکنم. همسایه مون مدام میومد خونه مون گاهی در رو باز نمیکردم از بس خسته و داغون بودم و زندگیم به هم ریخته بود!
برای حل این مشکلت دوتا کار کن. اول اینکه اصلا خودتو معذب و درگیر نکن. خونه ات اگه به هم ریخته است بذار همونجور باشه. اگه سر سفره خودتون هرچی دارین بخاطر مادرشوهرت چیز اضافه و پذیرایی خاص نیار. فقط روی خوش داشته باش همین. بذار خونه شلوغ باشه لباس و اسباب بازی ریخته باشه فقط بگو ببخشید خونه به هم ریخته است همین.
یه کار دیگه هم که میکنی وقتی غذایی دارین که میدونی شوهرت میبره برای مادرش خودت پیش قدم شو. بکش بگو اینو ببر برای مامان. تو نیتت این باشه زحمتی که کشیدی خیرات میکنی برای امواتت.
اگه شوهرت توان مالی داره و کم تو و بچه هاش نمیذاره به کمکهاش ایراد نگیر چون کمک به پدر و مادر خیر و برکت بسیاری تو زندگیت میاره مطمئن باش رضایت مادرش و یه دعای خیر شامل حال تو و بچه هاتم میشه. (کمی فکر کن، آثارش رو حتما پیدا میکنی)
اگه توان مالی نداره باتوجه به اینکه مادرش حقوق داره باهاش صحبت کن که رعایت تو و بچه ها رو بکنه
درنهایت زندگی رو خیلی آسون بگیر عزیزم. ما حتی نمیدونیم فردا رو میبینیم یا نه. وقتی هم بریم نه پولمون به دادمون میرسه نه بچه و شوهر. فقط مهربونیمونه که اثرش تا همیشه همراهمونه. زندگی رو به کام خودت تلخ نکن. یادت باشه که سخت میگیرد جهان بر مردمان سختگیر