حرفتون درست برای آینده باید برنامه ریخت ولی با قسمت ترسش موافق نیستم.
مشکل ما اینه که یا تو تلخیهای گذشته گاهی هم حتی شادیهای گذشته گیر کردیم یا تو ترس آینده و هردو مانع حرکت و تصمیم گیری درست میشن
اگه همه توانمون رو برای امروز بذاریم فردای قشنگتر ساخته میشه.
من به شخصه حرکت امروزم رو انجام میدم و سعی میکنم بهترین خودم باشم. یه نیم نگاهی هم به آینده دارم یه برنامه کلی که مسیرم رو مشخص کنه و بقیه اش رو به خدا سپردم که منو تو مسیر درست قرار بده ان شائ الله
دنبال کارای عروسی دخترمم😀
الان 13 سالشه😍
پسرمم لابد داره میره دانشگاه🥰
من و شوهرمم همش در حال گردش و تفریح
زیر خاک معقول ترین جوابم همینه
۱۰ سال اینده رو نمیتونم پیش بینی کنم ولی دارم تلاشمو میکنم که روزهای آینده ام بهتر بشن
ده سال دیگه چهل سالم میشه ان شاالله دکترا دارم،یا پژوهشگاه میزنم یا یه مرکز مشاوره،پسرمم داماد کردم ، و شاید یه نوه ی قشنگ هم داشته باشم
منم با دوتا دختر و ی پسر درکنار همسزم خوش و خرم تو خیابونای ونکوور داریم قدم میزنیم و تلفنی بامامان بابام حرف میزنم...ی بانوی موفق در کار تجارت میباشم😆
ان شالله تا اون موقع ازدواج کردم مامان یه دختر 8 و نیمه و یه پسر 3 ساله هستم توی خونه خودم کنار عشقم😄
10 سال دیگه
درسم تموم شده طرحمم تموم شده
ی شرکت دارویی تو کشور ایسلند دارم
نزدیک شرکتم ی خونه شیشه ای دارم ک توی باغش دو تا کره اسب سفید دارم
دارم روی ی برند دارویی کار میکنم
حداقل 5تا کشور دنیا رو دیدم
همه ی عزیزام هم پیشم هستن
این روزامم یادم نمیاد انگار این من نبودم ک تو این روزا رو زندگی کردم
ترس من از اونجایی میاد که موقعیت الانم رو سختی و خون دل به دست آوردم و میترسم که نا ملایمات وضعیت جامعه خرابش کنه. بخاطر همین خیلی محتاطانه رفتار می کنم. از طرفی هم نمی خوام کاری بکنم که زندگی خانوادم با چالش رو برو بشه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
