قبلا تو تاپیکام هم گفتم که خواهرم یه سالی میشه دیسکشو عمل کرده
همچنان تو استراحته و خودشو زیاد به کار نمیده
مادرمم فیبروم دارن فشار خون و کار زیاد اذیتش میکنه
دوتا خواهر مجردم دارم که همبشه خدا مشغول خودشونن
چندباری جمعه ها رفتیم باغ پسر عموم
نهار درست کردیم و دور هم بودیم
منم اصلا اهل این چیزا نیستم که عین خیالمم نباشه و تو کارا کمک نکنم
اینم دور از انسانیته که بشینم و همه کارا به دوش عروس عموم باشه
اونجا هم دائم بساط چای برقراره و کلی ظرف و استکان و لیوان که باید هی شسته بشن