2733
2739
فلورانس اسکاول شین نویسنده آمریکایی این کتاب، هنرمند(نقاش)، متافیزیسین و خطیب بود. در نیویورک مابعدالطبیعه تدریس می کرد و پیام معنویت را به گروهی وسیع می رساند.
خدایا برای همه نعمتهایت شکر
****** بازی *******

بیشتر مردم زندگی را پیکار می انگارند. اما زندگی پیکار نیست، بازی است. هر چند بدون آگاهی از قانون معنویت نمی توان در این بازی برنده شد و پیروز بود و عهد عتیق و عهد جدید با وضوحی شگفت انگیز قواعد این بازی را بیان می کنند.
آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد. یعنی هر آنچه از آدمی در سخن یا عمل آشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت و هرچه بدهد بازخواهد گرفت. اگر نفرت بورزد، نفرت به او باز خواهد آمد و اگر عشق ببخشد، عشق خواهد ستاند.
هر آنچه آدمی در خیال خود تصویر کند دیر یا زود در زندگیش نمایان می شود. مردی را می شناختم که از مرضی معین که بسیار نادر بود می ترسید. اما انقدر به آن مرض اندیشید و درباره اش مطالعه کرد که آن بیماری آشکارا بدنش را فرا گرفت و مرد. در واقع قربانی خیال پردازی خود شد.
برای پیروزی در بازی زندگی باید نیروی خیالمان را آموزش دهیم.
کسی که به قوه تخیل خود آموخته باشد که تنها نیکی را تصویر کند و ببیند، خواهد توانست به همه مرادهای بحق دلش خواه سلامت، خواه ثروت و خواه محبت و دوستی و یا هر آرمان بزرگ دیگر برسد.
خدایا برای همه نعمتهایت شکر

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ذهن سه بخش دارد: نیمه هشیار، هشیار و هشیاری برتر.
ذهن نیمه هشیار چون بخار یا برق قدرت مطلق است و بدون مسیر و جهت هر فرمانی به آن بدهند همان را انجام می دهد و توان فهم و استنباط ندارد.
هر آنچه آدمی عمیقا احساس یا به روشنی مجسم کند بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد و مو به مو در صحنه زندگی ظاهر می شود.
زنی را می شناسم که در کودکی همیشه وانمود می کرد که بیوه است. سراپا سیاه می پوشید و توری بلند وسیاه بر سر می نهاد. اطرافیانش تصور می کردند که بسیار باهوش و با نمک است. تا اینکه کودک بزرگ شد و با مردی عروسی کرد که از جان و دل دوستش می داشت. اما چندی نگذشت که شوهرش مرد و زن سالیان سال لباس سیاه به تن کرد و تور سیاه بر سر گذاشت. تصویر خودش به صورت یک بیوه زن بر ذهن نیمه هوشیارش اثر گذاشته بود و به رغم مصیبت جانکاهی که به بار آورد به وقت خود به عینیت درآمد.
خدایا برای همه نعمتهایت شکر
2728
ذهن هشیار را ذهن نفسانی یا فانی خوانده اند.
ذهن هشیار، ذهن بشری است و زندگی را به همان شکلی که به نظر می رسد می بیند. ذهن هشیار، مرگ و بلا و بیماری و فقر و تنگنا را مشاهده می کند و بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد.
هشیاری برتر یعنی آن ذهن الهی که درون هر انسان است و قلمرو آرمانهای عالی و عرصه طرح الهی.
این طرح در هشیاری برتر انسان دارای تصئیری است در نهایت کمال که معمولا بصورت آرمانی دست نیافتنی یا آرزویی چنان رویایی که محال است برآورده شود، در ذهن هشیار جلوه می کند.
همانا این تقدیر راستین آدمی است که از جانب خرد لایتناهی درون خود او بر او جلوه کرده است.
اما بسیاری از مردم، بی خبر از غایات یا تقدیر راستین خود، برای چیزها و اوضاعی می کوشند که از آن آنها نیست و اگر بدست آیند جز شکست وناخشنودی حاصلی به بار نخواهند آورد.
خدایا برای همه نعمتهایت شکر
در بازی زندگی، کلام نقشی تعیین کننده دارد. چه بسیارند کسانی که با کلام کاهلانه خود، به زندگیشان مصیبت فرا خوانده اند.
مثلا روزی زنی از من پرسید چرا زندگیش دستخوش فقر و تنگدستی شده است؟ روزگاری خانه و کاشانه ای داشت و صاحب زیباترین اشیا و مال و مکنت فراوان بود. دریافتیم که او همواره خسته از اداره خانه و زندگی یکریز می گفته: دیگر از همه چیز به تنگ آمده ام. کی می شود در یک لانه زندگی کنم؟ و افزود: خب، اکنون نیز در یک لانه زندگی می کنم.
پس با کلام خود، برای خود لانه ای ساخته بود.
ذهن نیمه هشیار، حس شوخ طبعی ندارد و مردم اغلب با شوخی هایشان تجربه هایی ناخوشایند برای خود می آفرینند.
خوشبختانه این قانون در هر دو جهت کار می کند. یعنی می توان فقر را نیز به ثروت بدل کرد.
خدایا برای همه نعمتهایت شکر
2740
بچه ها من همیشه قبل از این وارد مقطع فوق لیسانس بشم, تصورم این بود که من دارم فوق میخوانم و از بین پسرهای دانشگاه چند نفرشون از من خوششون می اد میخوان با من ازدواج کنن و من یکی رو انتخاب میکنم. این قبل از شروع درس و اصلا ورودم به فوق بود
وقتی داشتم فوق میخواندم دقیقاااااااااا همینطور شد. باور کنید 3 تا از بچه های دانشگاه هر 3 میخواستن با من ازدواج کنن و دقیقا عین تصور من میخواستن چشم همدیگر رو در بیارن و من با آخری ازدواج کردم. دقیقا عین تصورم
مامان یاسمین
خواهش می کنم وفا جونم خود منم همیشه تصور می کردم 22 سالگی ازدواج کنم 24-25 سالگی بچه دار بشم 18 سالم بود که با همسری آشنا شدم ولی انقدر مخالفت پیش اومد که 4 سال طول کشید تا ازدواج کنیم یعنی دقیقا همون 22 سالگی و بعد هم 25 سالگی پسرم به دنیا اومد.
اگه هر کس تو زندگی خودش دقیق بشه از این اتفاقها پیدا می کنه آرزو و تصور فرق می کنه با خواستن و تجسم کردن خود آدم تو اون موقعیت
خدایا برای همه نعمتهایت شکر
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز