عصری تاپیک زدم ک تو حیاط تریاک دیدم حتما مال شوهرمه
نگو دخترم قبل از من دیدش
منم هی داشتم جیغ و داد میکردم
شوهرم با دوسش رفته بود بیرون.
منم تریاکو ب پدرشوهرم نشون دادم گفت اره تریاکه.
دیدم دخترم اومد گفت مامان خوردم
گفتم چی خوردی گفت ازینا خوردم
منو نگو داشتم سکته میکردم.
دیدم ی اینه دسش بود ک بازی میکرد تریاک رو تکه تکه کرده بود فکر کرده شکلاته😢
اینقد جیغ زدم خدا میدونه
شوهرم ک تلفن جواب نمیداد
115هم جواب نمیداد
مامانم مشغول بود
هزار تومن پول نداشتم این کثافت ی ه زار تومنی هم دستم نمیده.
خلاصه ب پدرشوهرم گفتم پول داری گفت اره.
باهم بچه هارو ب دیم بیمارستان.
فک کنید دوتا بچه رو بغل کر ه بودم😢
پدرشوهرم نمیتونست بدو بدو میومد نفسش بند میومد
خلاصه بردمش بیمارستان
بعد دکتر گفت مشکوکم.احتمال زیاد خورده.
دنیا تو سرم چرخید توی طول مسیر میگفتم تلخه نمیتونه بخورش اما باز میترسیدم.
دیگ پاهام می لرزیدن.نشستم کف بیمارستان زار زدم.
و هنوز شوهرم جواب نمیداد.
بردمش بیمارستان تامین
دفترچه دخترمم تو ماشین بود