دیشب سرساختمون بود تاساعت ۱کارگر داشته یعنی کارشون ۱تمومه هرشب زنگ زدم چرانمیای میگه اوستا هنوز نرفته موندم تا۳نیم بیدار منم پاشدم رفتم دیدم بیا ببین چه خبره همشون جمع شدن توساختمون آتیش روشن کردن دارن تریاک میکشن تامنو دید زبونش لال شد بافورتودسش داشت میکشید گفتم چه خبره از روهم نرفتن گفتن دیگه تموم شده کارمون.گفتمش مگه خبرت بیادخونه