ناراحتم دلواپسم نگرانم....
بابام گفت تا حد امکان از دختر دایی هات دور باش زندگی ات حفظ کن رفتارشان درست نیست با شوهرت و ...
شوهرم امشب گفت فردا بریم دختر دایی هات بیاریم اینجا امروز بد گذشته براشون و ... 😔😔😔
تازشم در مورد ببخشید سینه هامم اظهار نظر کرد گفت خیلی بی ریخت چرا انقد بزرگه .... اونی ک هیج وقت تو این ۲ سال بهم چیزی نگفته بود ....
مثل خوره افتاده بجونم خدایااااا😭😭