خب خيلي خلاصه و مفيدش اينه كه من يه دخترمجردم كه مبتلا به بيماري اعصابم
پدرم مادرواقعيم رو طلاق داده و از مادر واقعيم خبر ندارم
مجددا ازدواج كرده و مرتبم در حال خيانت به مادر فعليمه
جفتشون سپتامبر از ايران ميرن و من چون قراره بستري شم بخش اعصاب بأ اونا نميرم و اخر ژانويه بأ برادرم ميرم.البته قرار بود كه چنين چيزي اتفاق بيفته
يه اپارتمان يه ماشين و يه خونه ويلايي هم در كل به نامم هست .قرار بود نروژ پزشكي بخونم