تولد بچه خواهر شوهرم بود عمشون گفت عزیزم برادرت بگو دنباله بحثه نگیره اخه برادرم با برادر شوهرم دعواشون شده بود بعد گفت این چیزا تو شان خانواده شما نیست شما باید شانتون رو حفظ می کردین منم طوفان به پا کردم خانواده شوهرم گفتن دروغ گو عمشم قسم قرآن خورد که به من نگفته از خودش دراورده منم به خانواده شوهرم گفتم ایشالله که سرتون بیاد و اومدم خونه