دیشب نشسه بودم با شوهرم حرف میزدم یهو سرمو برگردوندم احساس کردم یچیز سیاهی از راهرو رد شد سریع با خودم گفتم خیالاتی شدم توجه نکردم تقریبا یساعت نیم بعدش دراز کشیده بودم داشتم با گوشی بازی میکردم یهو یچیز قد کوتاه سیاه از راهرو رد شد😭😭😭😭
جیغ زدم پریدم رو شوهرم میگفتم یچیز دیدم اونجا اونم هی میگف چی موش بود؟سوسکه چیه😭😭😭
تاصب چراغارو خاموش نکردم یکم بعد شوهرم میرع بیرون من تنها میمونم تو خونه چ کنم خیلی میترسم😭😭