دیگه ازین زندگی خسته شدم کاش بشه روزارو به عقب برد توسن 14سالگی ازدواج کردم 15بچه اولمو به دنیا اوردم دختر توسن 17بچه دومم رو به دنیا اوردم دختر خداروشکر شوهرم خوبه ولی خانوادش دیوونم کردن دخالت سرک دیگه امونم بریده شد تا اینکه راه دور واسه شوهرم کار پیدا شد اومدیم اما از شانس بدم مرده کارگر میخواس شوهر خرمم به ابجیش گف اونا اومدن الان یه ساله با خواهرشوهرم یجام دیوونه شدم ارامش ندارم یه اتاق 12متری داده به ما با دوتا بچه خودشم یه سرویس خونه رو واسه خودش گرفته کلافم خستم دلم ارامش میخواد چرا من اینقد بدبختم یه لحظه از دست بچهاش ارامش نداریم سروصدا الانم یه کاره دیگه واسه شوهرم پیداشده راضی نمیشه بریم گاهی میگم کاش مجرد بودم و راحت
نه کاملا طبیعیه و اصلا جالب نیست با این اوضاع
گاهی وقتا به مرگ فکر میکنم همش دوروبرم سروصداس مگه من از زندگی چی میخوام ارامش راحتی چیزه زیادیهه
درس خوندی؟
به اجبار ازدواج کردی ؟
نمیتونین جایی رو اجاره کنین ؟
آره زود درگیر کردی خودتو
🤯🤯🤯🤯
چطور تو یه اتاق زندگی میکنیید 😑
چراانقد همه چیت زود اتفاق افتاده؟ ب شوهرت بگو برید یجا دگ جدا،، بگو نمیتونم معذبم پیش شوهر خواهرش
هر طور شده شوهرتو راضی کن دور شین از خواهر شوهرت.
ببخشيد اين حرف ميزنم ولي خوب بالاخره اين حرفاي شما و همسرتون از سر سن پايين و بچگيتون كه ايشون بعد دو تا بچه هوش مجردي كردند شما هم هوس مرگ
بعد از دو تا بچه خيلي اين حرفا خام هستش حالا به هر دايلي توي سن كم مادر شدي سعي كن رفتار و سياستت و حرف زدنتم مادرانه و پخته باشه و خيلي شرايط سختي هست با خواهر شوهر يك جا بودن قطعا براي اونم سخت زودتر جدا شيند
فقط یچیزی مراقبت کن باردار نشی دوباره تو این شرایط
ب شوهرت بگو نمیتونی ادامه بدی تهدیدش کن بگو یا بریم اجاره بمونیم یا طلاق میگیرم
حق داري خيلي شرايط بدي هيچي تو زندگي مهمتر از ارامش نيست خيلي سخته با دوتا بچه تو اين سن به نظرم تو خودت هنوز نوجووني وهمچين بار سنگيني رو دوشته خدا ممكن كنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
