من وقتی نامزد شدم ۲۰۰۰ کیلومتر از هم فاصله داشتیم ۱۳ ماه هم طول کشید ولی نذاشتم رابطمون سرد شه دو سه ساعت یه بار بهش زنگمیزدم نه مثل بازجویی با محبت همیشه شب بخیر و صبح بخیر میگفتم سعی میکردم شرایطشو درک کنم و اصلا غر نمیزدم اونم دیگه مثل خودم شده بود اگه نیم ساعت دیر زنگ میزدم ده بار زنگمیزد. البته اولش اصلا اینجوری نبود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه اینجور نیست .من و یه نفر که همدیگر رو میخواستیم 2000 کیلومتر از هم دور بودیم.از صبح تا شب در حال حرف زدن بودیم با صبح بخیر و شب بخیر میخوابیدیم و بیدار میشدیم
اما همین فاصله باعث شد خانواده ها مخالفت کنند و ازدواج نکنیم
بستگی ب رابطه داره،منو همسرم از هم دور بودیم تو.دوران دوستی،چهارسال دوستیمون طول کشید بحث و دعوا داشتیم قهر بود ولی سردی نبود،سخت بود ولی به هم رسیدیم الانم نی نی دارم تو دلم.
دختر قشنگم بهونه زندگی منو بابایی خوش اومدی ب زندگیمون،خدایا مواظب عشقم و دخترم باش
خودم سه سال با تمام وجودم دوسش داشتم با اینکه سالی یه بار همو میدیدیم و بعدش بخاطر شرایط کارش باید بین اون و کنار خونواده موندنم یکی رو انتخاب میکردم که چون خیلی دوسش داشتم تصمیم گرفتم باهاش برم اما اون بعدش سر مساله کوچیک همه چیز رو خراب کرد درحالیکه اگه یکم تلاش میکرد مشکلی نبود
خودم سه سال با تمام وجودم دوسش داشتم با اینکه سالی یه بار همو میدیدیم و بعدش بخاطر شرایط کارش باید ب ...
همه از عشق فقط کیفشو بلدن . حالا شما میفهمی اثر هنری چقدر سخته . عشق اینه گاهی تا پای جون موندن اونم نه به شیوه سم خوردن تو زندگی واقعی سالها و سالها . عشق فقط هرمون 18 سالگی نیست . عشق یعنی تو دلت 1000 اتفاق بدو تجسم کنی و بگی من اهل سختیم . می مونم