یا از یکی قرض کن یا یه تیکه طلاتو بردار ببر بفروش برو جشن. چقدر بیخودن این مردا. حتما برو. اگه نری فردا داداشت و زنداداشت هم باهات بد میشن
درک می کنم...کااااملا
منم عروسی بچه خواهرم ...برده بود منو مسافرت...می گفتم برگردیم به عروسی برسیم می گفت چرا به خاطر خواهرت مارو عذاب می دی...نریم عروسی.....منم 😨😨😨انقدر تو راه کتک کاری کردیم تا رسیدیم عروسی عروسیو کوفتمون کرد...تازه منم واسه اینکه دعوا نشه اولش می گفت منم مثه تو دوس دارم تو مسافرت بمونیم ولی مجبوریم از دوماه قبل دعوت کرده
اونم منتظره من بخاطر پول برم جلو با زبون خوش و مهربونی گفتم پول لازم دارم یکم میدی خندید و گفت نع عقده ی سوزوندن منو داره منم گفتم واقعا نمیدی پس برم از کی بگیرم گفت نع یه قرون ندارم جشن داداشتم نمیام چرا منو خواستگاری نبردن آخه خواستگاری هیچکس نرفت مادرو پدر و داداشم رفتن
لجبازیش ی علتی داره
مشخصه ی مشکلی دارین
ی جایی اذیت شده الان داره تلافی میکنه
خیلی زندگی مضخرفی دارم دیگه همه ی خانوادم اینو شناختن عروسی داداش دومم هم همین کارو کرد یه قرون نداد با دعوا من رفتم عروسی داداشم واگذارش کردم به خدا اینهمه استرس داده از شب به من
شوهر منم همینه مضخرفه روز عقد داداشم میخواست نزاره من برم سر اون داداشمم نزاشت برم ولی دیگه اینقدر از دستش شاکی شده بودم بغض گلوم و گرفته بود همونجا گفتم خدایا خودت جوابشو بده اصلا خیلی نامرده خیلی اصلا ازش راضی نیستم فرداش افتاد دستش از سه جا شکست بهش همونجا گفتم چوب خدا صدانداره دل شکستن تاوان داره
این مردا بدرد جرز دیوارم نمیخورن!!واس خودشون باشه ک خودکشی میکنن
شوهر منم واس بابای خودش ک رف حج خودشو داشت میکشت حالا ک مامان من میخاد بره حتی نمیذاره من برم مشهد پیش خانواده م یا بدرقه مامانم
