2733
2739
عنوان

بدترين اتفاقي كه نزديك عروسي خودتون يا نزديكانتون افتاده چي بوده؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2665 بازدید | 76 پست

شب حنابندون دختر خالم پسر عموش جوون سکته کرد..مام فامیلا پدری مادری همه فامیل تو فامیل..عروس تا ساعت ۶ غروب مراسم ختم بود..نمیرفت..انقدر صورتشو چنگ زده بود..پسر عموش عین برادر بود براش..

اخر به زور چندنفر فرستادن و عروس رو بردن ارایشگاه و ...

بنده خدا همیشه میگه سالگرد ازدواجم سخت ترین روز زندگیما..

😊😊

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

انشالله ۹۸/۸/۸ 

😊 محرم و صفره نمیشه 

خیلی ناراحت بودم حالا هم قرار بود ی ماه دیگه باشه که خاله بابام فوت شد تا چهلمش محرم شروع میشه

⁦❤️⁩👰🤵🏻⁦❤️⁩ 💃آهاااای📢 پسر عمو جان بیا خانومتو وردار ببر🕺
2731

پدرشوهرم سرطان داشت😪تقریبا یه ماه قبل عروسی ما خیلی بد مریض شد و دکترا جوابش کردن ماهم همه کارارو کرده بودیم هی خوب میشد هی بد میشه که یه هفته مونده به عروسی کلا زبونشم گرفت نتونست حرف بزنه ما عروسیو با بدبختی گرفتیم😭خوب بود ولی عالی نبود دو روز بعد عروسیمم فوت شد که کلا نااابود شدم😥😭😭😭😭

دختر نازم ۱۳ آذر ماه ۱۳۹۹ میاد بغلمون😍👨‍👩‍👧❤🍃🎀🎉
2738

نزدیک عروسی خالم ،،عموی جوونش فوت شد ،،خانواده داماد گفتن تاریخ رو تغیر نمیدیم ،،عروسیشون بعد 40بود ،،زنعمو ودخترش تو جشن شرکت کردند ،،زن عمو گفت ،،شوهرم گفته خودم میخوام جهازش رو بار بزنم،،حالا که او نیست ،،من میام کمک ،،وااای خیلی بد بود

خواهی که ز هیچ کس به تو بد نرسد،،،،بد گوی و بد آموز و بد اندیش مباش😊
😊 محرم و صفره نمیشه  خیلی ناراحت بودم حالا هم قرار بود ی ماه دیگه باشه که خاله بابام فوت شد ت ...

نه عزیزم ربیع الاوله

"مهم بودن" در نگاه دیگران را فراموش کن،،، "روزنامه روز شنبه، زباله روز یکشنبه است "

من با دختر داییم روز عروسیش رفته بودم آرایشگاه 

اینقدر خوشگل شده بود کل عروسای سالن فقط بهش نگاه میکردند و تعریف میکردند ازش تا وقتی که آقا چشتون یه روز بد نبینه 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

یهو دیدم دختر داییم جیغ کشید 

کسی که داشت موهاشو درست میکرد ، ناخنش رفته بود تو چش دختر داییم ، چشش قرمز شد ، خونی شد ، دخترداییم فقط جیغ میزد هیجااا رو نمیبینه

بعد منشی اونجا گفت سرخیابون یه چشم پزشک هست ، خلاصه دیگه با اون سر و وضع پاشدیم بردیمش ، حالا بماند که اونجا منشیه هم رامون نمیداد تو ، هعی گفتیم والا بلا امروز عروسیشه تروخدا ، بعد دکتر گفت مردمکش نمیدونم یا چی ضرب دیده ، آسیب دیده یا چی یادم نیست ولی گفت یه قطره میزنم که زد تو چشمش که کبودی و ورمش رفت گفت امروزو تحمل کن ولی گفت فرداش حتما دوباره بیاد 

خلاصه برگشتیم دوباره سالن ، صورتشو دوباره شستن از نو آرایش کردن یه وضی بود بیا و ببین خلاصه 

تازه موقع عکاسیش هم اکثراا چشمشو میبست چون فلش اذیتش میکرد

خدا دور کنه این بلاها رو اونم روز عروسی🤦‍♀️

نزدیک عروسی خالم ،،عموی جوونش فوت شد ،،خانواده داماد گفتن تاریخ رو تغیر نمیدیم ،،عروسیشون بعد 40بود ...

واقعا عجب زن عموی محکم و مهربونی داشته 

چه با کمالات ماشالله 😊

لطفا برای خوشبختیم و رسیدن به اهدافم یه صلوات بفرست دوست خوبم❤️🥀
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز