2737
2739

میلاد و سمیرا هر دو فامیلن ۸ سال پیش تو رابطع دوستی دو ساله با هم ازدواج میکنن 

میلاد ۲۰

سمیرا ۱۸ 

بقول خودشون عشق و عاشقی 

ی سال از ازدواجشون گذشت سمیرا باردار شد بچه دختر اسمشو گذاشت گیسو 

اینا زندگی شون شده بود گل بلبل.هر کی میدید میگفت خوشبحالشون .خیلی هم زندگی عالی داشتن 

حالا با اینکه میلاد راننده آژانس بود ولی بد نبود 

خرج زندگیش .۳ سال از تولد گیسو گذشت 

که خاهر میلاد از دست شوهرش فرار میکنه میره ‌.پیداشم نمیکنن .یواش  یواش گاعی وختا که بحث میکردن میلاد و سمیرا .حرفشون میشد 

سمیرا از دق تیکه مینداخت ب میلاد که که خاهرت فراریه ..سال چهارم زندگی میلاد سمیرا 

میلاد با یه دختره از فامیلای رفیقش دوست میشه 

تلفن و قرار مدار ۶ ماه دوست بودن .که سمیرا میفهمه 

سمیرا ب جای اینکه سیاست نشون بده ک شوهرش ب راه بیاد بازم شرو میکنع اسم خاهر میلاد اوردن 

دیگه هر روز دعوا رو بیشتر میکرد 

سمیرا میره خونه پدرش ۳ ماه قهر .که با پا در میونی فامیل برگشت .اما دیگه میلاد سابق نبود 

کلن عشق اون خانم زده بو د به کلش 

که میلاد گفت ب سمیرا برو مهرتو بزار اجرا 

۲ سال طول کشید که ب طلاق بکشه .که بازم برگشتن بهم .گیسو بزرگ شده بود .ولی شاهد دعوای پدر مادر .دوباره بعد ۷ ماه در۷واست طلاق داد سمیرا .مهریه هم یه زمین ب قیمت ۱۲۰ ملیون بش رشید

و تموم شد .گیسو هم موند با پدرش .مادرشم مغازه باز کرد سر کوچمون .و دقیقن تو خیابونی که خونه میلاد اینا بود .چون خونه سمیرا چند خیابون با ما فاصله داشت 

حالا بعد این همه مدت 🙁🙁 آقا میلاد دوباره داماد شد .برا اون خانمه که باش دوس شد عروسی گرفت 

جهاز خرید .دخترشم با خودش برد 

اون خانم هم قبل ازدواج کرده بوده .شوهرش اعتیاد داشت .و الان ۱۵ روز میلاد زندگی جدید داره

و سمیرا هم مغازه داره سر کوچون .

دلم آتیش گرفت گفتم حتمن سمیرا ماشین عروس میلاد رو دیده 🙁🙁😕😔





کاش هیچ آرزویی آرزو نمونه 😔

⁦☹️⁩⁦☹️⁩⁦☹️⁩

علی؟!!!!!                                                                           همسر عزیزتر از جانم💖 خداروشکر میکنم که تورو با من آشنا کرد.. خداروشکر میکنم که همسرم شدی و دنیامو زیباتر کردی.. خداروشکر میکنم که بابای پسرم تو هستی👶💗یادمه اولین‌بار که منو دیدی گفتی میخوام خانوم خونم باشی و من باورت نکردم..تورو از خودم روندم💔 ولی الان پنج ساله که خانوم خونتم و بابتش هزاران بار خداوند رو شکر میکنم💋بمونی برام مرد بی نظیر من🤴👸💞💞💞

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

مردی که لیاقت نداره بره با هرکی میخاد باشه ،

سمیرا خوشبخت تر از میلاده 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
2738
دوست ندارم بزنم تو ذوقت ولی من موضوعتو نپسندیدم خیلی خاله زنکی بود به ما چه!  شاید به قولا ...

ن من خاله زنکم ن بلدم این کارو بکنم .همین جوری گذاشتم .دلم سوخت .بعدشم شما وارد تاپیک شدی 

چقد عصبی هستی 

کاش هیچ آرزویی آرزو نمونه 😔
سخته چرا گیسو رو از باباش نمیگیره نره زیر دست یه زنه دیگه دلن برای گیسو میسوزه بیچاره بچه ها

چرا دخترشم دوس داره .اما میگع پیش پدرش باشه بهتره 

کاش هیچ آرزویی آرزو نمونه 😔
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز