خانوما امشب خ دلم گرفته و حالم بده اگر حوصله دارید بخونید
از قبلش میگم تا ب امشب برسیم
مادرم رنگ پوستش سفید و پدرم سبزه خواهرم رنگ پوستش سفیده و من سبزه ولی خ سبزه نیستم ولی سفید هم نیسم چهره و هیکلم خ خوبه اما سبزم از کوچیکی یادمه مامانم همیشه بین منو خواهرم فرق میزاشت همیشه مثلا تا من رنگ روشن سرم میکردم میگف ب تو نمیاد بده ابجیت سرش کنه و .... این لباس بت نمیاد و ... یادمه تو سن بلوغ بودم ی لباس شبرنگ صورتی پوشیدم یهو زد زیر خنده گف بده بده ابجیت بپوشه و بعد از خواهرم خ تعریف کرد
یبارم گف ب من الهی خوشبخت بشی و ابجیم گف من چی پس گف تو ک حتما میشی و این دعاش اتفاقا واسه من گرفت
خواهرم خ شبیه منه ولی چون سفیده خ خوشگله خ تواستگار داشت و ازدواج کرد خواهرم از بس مغرور لود و مامانم همیشه ازش تعریف تمجید میکرد اصلا شوهر داری بلد نیس و دایم انتظار داره شوهرش بمیره واسش و خودش هی ناز کنه و شوهرشم برعکس غددد و مغروره و اصلا ابراز علاقه نمیکنه خواهرم هی بهونه میاره کلا سر چیزای بی تودی انقددددددر دعوا می کنند ک نگو