جز خونه اونا هیجارو ندارم نه دوستی دارم نه چیزی شوهرمم هیجا نمیزاره برم تازگیا هم صاحب دوقلو دارم و افسردگی بعد زایمان گرفتم دلخوشیم فقط خونه مادرپدرمه هروقت اومدم این خراب شده جنگ و عوا بوده بخدا دیگه مخم نمیکشه ازنور تو خونم میمونم مادرشوهرم رومخمه و دلم میگیره ازینور میام اینجا دعوا بخدا خسته شدم دلم میخواد برم یجا تنهای تنهای باشم