بچه ها من خیلی تو زندگیم مشکلات داشتم ب هر حال سوختم و ساختم بخاطر بچه هام الان ی چی شده ک واقعا از دست خدا کفریم خسته شدم شوهرم ی فامیل داره ک کوه فتنن حتی شوهرم با دختر ابن خانواده ی زمانی چت و رابطه داشت بارها برامون دعا گذاشتن پسراش مطلقن یکسره ب شوهرم ز میزنن بیا اینجا دور بودیم ازشون مکافاتی بود حالا اومدن دقیقا روب روی ما خونه گرفتن دقیفا چسبیده ب ما الان دیگ قشنگ جهنم شدن زندگیم کامل شده اگ قبلا شوهرم دو روز ی بار میرفت الان هر روز اونجاس دارم دق میکنم میگم برا چی میخوان بیان میگ بتوچه ناراحتی بفرما برو میگم من سر سال بلند میشم میگ فردا ز میزنم ب مامانم ک چی گفتی و با از ادم ب دوری چیکار کنم اینا بیان اینه دق منن از الان استرس دارم خواهش میکنم عاجزانه دعا کنید این خونه نیاین خواهش میکنم ی چیزی بشه برن ی جای دیگ معاملشون نشه خواهش میکنم دستم ب دامنتون 😭😭😭😭