2733
2734

دیروز خونه مادر شوهرم بودیم شوهرم منو گذاشت و خودش رفت خونه خواهرش گفت با دومادمون کار دارم عصرش جاریم و خواهر شوهرمم اومدن موقع شام دخترم گریه میکرد رفتم بهش شیر بدم تو اتاق دیگه اصلا براشم مهم نبود همه شام خوردن جمع کردن یه بشقاب و قاشق و غذای اخر و سرد موند برا من نگاهمم نکرد 

بعد رفتیم اشپزخونه با جاریم و خواهر شوهرم 

شوهرمم یه دفعه اومد گفت به خواهرش ۲۰۰ هزار برات گذاشتم فلان جا برو بردار 

منم واقعا شوکه شدم در صورتی که یه روز قبلش دقیقل پنج شنبه عصر رفتم بیروم موجودیم ۲۷۰۰۰ تومن بود گفتم یه کم پول بفرست برام شاید دلم خواست چیزی بخرم گفت ندارم یه امروز و دلت نخواد و قط کرد 

منم وقتی این و گفت به خواهرش با خنده و شوخی گفتم وا عزیزم چ دست و دلباز شدی افرین بدون هماهنی کادو دویصت تمنی میدی 

بعدش خندیدم 

اونم گفت حتما برام مهم نبودی که نگفتم 😓 منن خیلی ناراحت شدم گفتم وای عزیز من جو گیر شده یادش نیست خونه رفتنی هم هست البته خواهر شوهرم فوری رفت خونه که پول و برداره گفت شوهرم پیدا کنه نمیده به من و گفت اخ جون پول خط چشمم جور شد در صورتی که من یه ساله میگم بهم پول بده برم خط چشم بزنم دائم البته 

خلاصه شوهرمم گفت اصلا هر کاری میخوای بکن هرری 

یعنی داشتم از عصبانیت منفجر میشدم دوست داشتم همون لحظه سکته کنه بمیره بیشعور 

توام بگو مثل گو از قلبم سرازیر شدی

 ترجیح میدم سینگل باشم و به ازدواج فکر کنم  تا اینکه ازدواج کنم و به مجردیم فک کنم  اینو خودم گفتم  دکتر شریعتی امروز کارداشت نیومد  (امضامو خوندین برای حال دلم صلوات میفرستین نفسا قربون دلای پاکتون)  

حق داشتی  

من یه آفرودیتم   🌼تو میتوانی ساعت ها بنشینی و پشت سر من حرف بزنی   خیال‌بافی کنی  قضاوت کنی ،به من تهمت بزنی یا حتی فحش بدهی اما بهتر است بدانی درست همان لحظه‌ای که تمام وجودت پر از کینه شده من در بهترین کافه‌ی شهر نشستم و بستنی وانیلی می‌خورم با تزیین توت فرنگی🍨🍧🍦 خوشمزه است   امتحان کن  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740

😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱🤒🤒🤒🤒🤒😱😱😱😱چه زشت حرف زده

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....

وای چقد بد😱

مگه میشه بدون هیچ مشکلی اینجوری باهات حرف بزنه

رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامانربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز