کلا رومخن..
با داداشم سر زنش 2ساله قهریم منو شوهرم...
ولی رابطه داداشم با مادر پدرم خوبه خداروشکر..
کلا شوهرم اهل گردش تفریحه خیلی جاها رفتیم...
حالا چن باری شده داییم و ابجیمو شوهرش و پدر مادرم گفتن بریم بگردیم چن هفته پیش رفتیم گردش یه جاهایی شوهرم بردشون که تاحالا نرفته بودن خدایی خیلیم خوش گزشت...
حالا اینا دفعع اول میان با ما یاد که گرفتن به ما نمیگن و خودشون با داداشم اینا میرن😕
امروز زنگ زدم به همشون گوشی جواب ندادن.
به بابام زنگ زدم بعد 3بار زنگ زدن جواب داد...گفتم کجایین گفت همونجا که اون هفته با شما رفتیم😕با داداشت اینا همگی اومدیم.گفتم خب به منم میگفتین چی میشد من از پنهونکاری بدم میاد یواشکی میرین
حالا اینا به ما نمیگفتن دوست شوهرم بهمون میگفت اخه خونه همون دوست شوهرمم رفتن.پاک قاطی کردم اعصابم خرده از کار یواشکی خوشم نمیاد.هرجا میرن به ما نمیگن ولی ما هرجا میریم باید یا بهشون بگیم یا ببریمشون.