پسر خالم ۲۰سالش که بوده توی اتاقش خواب بوده،بعد اتاقش یه پنجره بزرگ داره .خونشون تو طبقه دهم و اتاق پسر خالم اصلا تراس نداره
یه شب از خواب با یه صدایی میپره،پنجره رو که نگاه میکنه میبینه یکی پشت پنجره است و مثل موقعی که *ها*میکنن رو پنجره و با انگشت میکشن رو پنجره،پنجره بخار میگیره و یه دست شروع میکنه یه سری حروف کشیدن رو پنجره
اونم ار ترسش ساعت ۳صبح داد میزنه و از اتاق میزنه بیرون و تا ۱۰دقیقه فقط داد میزده😰😰
از موقعی که من این داستان رو شنیدم از خالم دیگه میترسم به پنجره نصف شب نگاه کنم😰😰