2733
2734
عنوان

✨🌄✨تاپیکِ جامعِ زندگی پس از مرگ (در جهتِ تسکینِ داغدیده ها)✨🌄

| مشاهده متن کامل بحث + 376699 بازدید | 4015 پست
اینقدر مهربونیت و دعای قشنگت ب دلم نشست ک چشمم پر از اشک شد خیلی وقت بود همچین مهربونی بس چشم داشتی ...

عززززززیزم  ،. دیشب پست‌هایی که گذاشته بودی فکرم رو مشغول کرد، صبحم اولین کارم این بود که بیام تاپیکم تا با تو صحبت کنم. 

ن اتفاقا اصلا نمی‌خوام فراموشش کنم چون ب خودم افتخار میکنم هروقت کم. میارم میگم از مرقد امام ک بدتر ...



آفرین، واقعا از خودم خجالت کشیدم. همچین آدم قوی و با اراده ای حیفه که به این زودی از رو زمین کم بشه و مردم و بقیه مخلوقات خدا از وجودش بی بهره بشن، جامعه به انسان‌هایی مثل تو خیلی نیاز داره، 

خدایا تو رو به عظمتت قسم می دم به خاطر ماهم که شده مشکل زندگیه این دوستمون رو به همین زودیها حل کن و دلش رو به زندگی گرم و عمرشو طولانی و پر خیر و برکت کن 🙏 خدایا شوق زندگی رو تو وجودش شعله ور کن و سلامتیش رو بهش برگردون و سایه اشو از سر جامعه و مردم، کم نکن 🙏🙏🙏 آمین 

عزیزم خدایی نکرده مشکل اعتیاد داری؟اگ اره بهت راهکار بدم

سلام عزیز

برای مشکل اعتیاد چه راهکاری داری گلم؟

شاید آن روز که سهراب نوشت:“تا شقایق هست زندگی باید کرد” خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت:هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس جای یک گل خالیست....زندگی بی مهدی زندگی با غمهاست.... 🌼🌼تا نیایی گره از کار بشر وا نشود.....درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود...🌼🌼🌼🌼السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)🌼🌼💜💜اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💜 مى شود فرصت ديدار مهيّا حتماً🌼بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً🌼اى كه دنبال دواى غم هجران هستى🌼مى شود درد نهان تو مداوا حتماً🌼اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنيم🌼وعده ى ما همه افتاده به فردا حتماً🌼ثمر گريه ى ما خنده ى روز فرج است🌼آن زمان مى شكفد خنده به لب ها حتماً🌼دورى غيبت طولانى و تأخير ظهور🌼امتحانى است براى همه ى ما حتماً🌼كار ما منتظران چيست؟ اميد و تقوا🌼غم نخور مى شود آخر گره ها وا حتماً🌼هركه در زمره ى ما منتظران مى باشد🌼مى كند تا به ابد پشت به دنيا حتماً🌼انبياء منتظر آمدنش مى باشند🌼مى رسد پشت سرش حضرت عيسى حتماً🌼كاش باشيم و ببينيم كه روز رجعت🌼مى سپارد عَلَم خويش به سقّا حتماً🌼زره شير خدا بر تن و شمشير به دست🌼مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً🌼انتقام دَرِ آتش زده را مى گيرد🌼و به آتش بكشد آن دو نفر را حتماً🌼🌼🌼اللهم عجل عجل عجل لولیک الفرج🌼🌼🌼
2731
عززززززیزم  ،. دیشب پست‌هایی که گذاشته بودی فکرم رو مشغول کرد، صبحم اولین کارم این بود که بیام ...

ای جااانم سعادت من بوده 🌹🌹🌹❤️❤️

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
شش صفه خوندم واقعا مو ب تنم سیخ شد دیگه نمیتونم ادامه بدم ب خوندنش ذهنم گنجایشش تموم شد

خودمم اون اوایل همینطوری بودم ولی هرچی بیشتر می خوندم هم حیرتم بیشتر می شد هم عشق و علاقم به خدا هم اشتیاقم برای دونستن بیشتر می شد الانم هر روز دارم می خونم و می بینم و تحقیق می کنم 

شش صفه خوندم واقعا مو ب تنم سیخ شد دیگه نمیتونم ادامه بدم ب خوندنش ذهنم گنجایشش تموم شد

اوج مطالب که شرح کامل تجربه حیرت انگیز  آقای زمانی هست توی صفحه 7 هست 

آفرین، واقعا از خودم خجالت کشیدم. همچین آدم قوی و با اراده ای حیفه که به این زودی از رو زمین کم بشه ...

سپاس جان ممنونم ک اینقدر شما خوبی و حال آدم رو خوب میکنی چقدر دلم دوستی مثل شما رو میخواست حتی شده مجازی حتی شده ب اندازه ی 1 دعا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
لادن ژاوه وند که روزگاری کارتن خواب ومعتاد  بود و جسم بی جانش روزگاری نه چندان دور در جوی آب به ...

چ زندگی تلخ و پر از رنجی رو کشیده 

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
چ زندگی تلخ و پر از رنجی رو کشیده 

سلام عزیزم، آره زندگیشون سخت بوده ولی با این وجود امیدشو رو از دست نداده و الان هم خودشو نجات داده و هم راهنمای ترک اعتیاد صدها نفر دیگه شده. 

@نازنین2222       @تکون_بده۲۱      @doshize       @star93      @جان_جان       


((خودکشی)) 


پاسخ آقای محمد زمانی قلعه (تجربه کننده 32 دقیقه مرگ تقریبی) به وضعیت افراد خودکشی کرده بعد از مرگ :


در میان ارواح انسان هایی که در آنجا مشاهده کردم، بدترین وضعیت را انسانهایی داشتند که خودشان را کشته و خودکشی کرده بودند.

این افراد همچون میوه ای که از درخت هستی کنده شده باشند، گویی خودشان را از کل هستی جدا کرده و انگار که در نوعی از تاریکی و تنهایی مطلق فرو رفته بودند و با هیچ چیز و هیچ جزئی از عالم ارتباط نداشتند.
 گویی در لایه ای غیرقابل نفوذ از تنهایی و بیکسی خود فرو رفته و به هیچ وجه قابلیت ارتباط گیری با عالم بیرون از خودشان را نداشتند.
اینها بدترین وضعیت عالم را برای خود به وجود آورده و به دست خودشان، خود را از کل عالم هستی - که همچون درختی کل اجزایش تا بینهایت به هم پیوسته است - کنده و جدا کرده بودند و بنابراین عملا از عالم جدا شده بودند.

می توانم بگویم این افراد در آن دنیا در حالتی شبیه به انفرادی قرار گرفته بودند.
البته نه اینکه دور و برشان دیواری باشد. بلکه منظورم این است که انزوایشان به حالتی بود که چیزی از دنیای پیرامونشان نمی فهمیدند. بی ارتباط با عالم شده ، در خود فرورفته و تک و تنها در شرایطی بسیار تلخ و غیرقابل وصف و بریده شده از همه چیز قرار داشتند.
شرایطشان بسیار تلخ و سخت بود.
فقط هنگامی که از دنیای مادی کسی  کار خیری انجام میداد و پاداشش را به یکی از اینها هدیه می کرد نوعی گشایش برای این فرد ایجاد میشد ، یعنی تنگنا و محدوده ی بسته ی انزوایش قدری وسیعتر و بازتر میشد.
اگر بخواهم تشبیه کنم، مثل کسی که درون کیسه ای قرار گرفته باشد و بدون اینکه در کیسه را باز کنند فقط کیسه را بازتر و وسیعتر کنند.
البته این فقط یک تشبیه بود. وگرنه چیزی که مادی و دیوارگونه باشد گرداگرد اینان را فرا نگرفته بود.
بلکه انزوای مطلقشان ناشی از عملشان و کشتن خودشان بود نه اینکه دیواره یا کیسه ای وجود داشته باشد.


ادامه 👇

@بانو_خردمند‍  @مامانfحسنا۹۹mm‍  @خدایابهم_نظرکن‍  @masoumeh1378‍  @قوری_گل_قرمزی1‍ 

ادامه  پست بالا🖕 ((خودکشی)) 

انسان پا بر روی زمین گذاشت تا یک دوره از سیر تکامل خود را بگذراند و برای این نوع از حیات قوانینی را خداوند یگانه و نیروی اعظم هستی وضع کرد که انجام صحیح آن قوانین پاداش و رعایت آن سعادت آخرت و عدم رعایت آن عذاب و عقاب خواهد داشت یکی از این اصول حق حیات درست و استفاده از نعمتهای موجود و مراقبت از جسم حامل روح است و کسی که در این مابین جسم و حیات را متعلق به خود دانسته و دست به خودکشی میزند نه تنها از درد و رنج و مشکلات ای جهان رها نمی شود بلکه دچار عذابی می شود که هرگز در تصور انسان نمی گنجد انتحار در تمام ادیان نفی شده و افرادی که دست به خودکشی می زنند از مرگ خود آگاه نمی شوند و خود را در تاریکی مطلق می بینند فکر می کنند در روی زمین هستند و کس دیگری را نمی بینند و تا زمانی که میبایست زندگی می کردند در همین حالت باقی می مانند وحشت و اضطراب همه وجود آنها در تمام آن مدت احاطه می کند و مدام خود را در جسدش می بیند ولی نمی تواند از آن استفاده کند یعنی نه حالت زنده که از جسد استفاده کند و نه حالت مرگ که از جسد جدا و دور شود پس از پایان این مدت که برابر مدت طبیعی عمر مادی بوده احساس مرگ و جدائی روح از بدن به او دست می دهد و وارد عالم روحی می شود که متناسب با اعمال زمینی و شرایط روحی او می باشد تحمل رنج و سختی در روی زمین بهتر از نادیده گرفتن حق حیات که نعمت الهی است و دچار عذاب سخت روحی شدن است

این یک نمونه از تجربه خودکشی هست 👇

… من در حال حرکت به سطح دیگری بودم و احساس می کردم از بدنم جدا می شوم. در این حال صدای وزوزی می شنیدم که در حال بلندتر شدن بود و به تدریج به صدای یک سوت تبدیل می شد. متوجه شدم که در پیش روی من صفحۀ بزرگی گسترده شد و بر روی آن زندگی من از زمان بچگی تا موقعی که روی صندلی در حال مردن بودم به صورت سه بعدی به نمایش درآمد. من هر عمل خود را از زاویه‌های مختلف می‌دیدم و از تمام جهات آن را درک می‌کردم. من دقیقاً حس می‌کردم که چگونه عمل من روی هر کسی که با من تماس یا ارتباطی داشته اثر گذاشته و چه احساسی در او بوجود آورده است. هرچه به آخر زندگیم نزدیکتر می‌شد، صحنه‌ها سریعتر می‌گذشتند، ولی با این حال من تمام آنها را کاملاً جذب می‌کردم.

ناگهان مرور زندگی من متوقف شد و من خود را در تاریکی عمیقی یافتم که در تمام جهات ادامه داشت و انتهائی در آن نبود. آن تنها یک تاریکی نبود، بلکه تهی بودن و نبود نور و کاملاً فراگیر بود. با اینکه تاریکی عمیقی در آنجا بود می توانستم ببینم. در سمت راست من گروهی از جوانان بودند. پیش خود فکر کردم که ما باید خودکشی کرده ها باشیم. صدای فکر من در آنجا منعکس می شد ولی من مطمئن نبودم که آیا کسی آن را شنید یا نه. تا برگشتم و در کنار خود مردی را دیدم که به کندی و سردی نگاهی به من انداخت و سپس به جلو نگاه کرد و به راه رفتن بی هدف و افسردۀ خود ادامه داد. در نگاه او هیچ اثری از احساس و گرمی و هوشمندی نبود. او و تمام کسانی که در تاریکی آنجا  معلق بودند، در بهتی خالی و بدون اندیشه به سر می بردند. سپس به دختر جوانی برخورد کردم که او نیز بی تفاوت از کنار من عبور کرده و به مسیر بی هدف خود ادامه داد. مانند بقیه آنها، نگاه خیره ولی خالی و بدون احساس او به هیچ نقطۀ خاصی نبود. می‌دانستم که در سطح و مرحله‌ای از جهنم هستم، ولی اینجا مانند جهنمی که فکر می‌کردم پر از آتش نبود. مردان و زنان از سنین مختلف، به استثناء کودکان را در آنجا می‌دیدم. می‌توانستم حس کنم که این تاریکی از عمق درون آنها منشأ شده و آنها را احاطه کرده است. آنها امکان ارتباط برقرار کردن با یکدیگر را داشتند، ولی غرق بودن در دنیای بدبختی و نکبت خود، و تاریکی که آنها را احاطه کرده بود، آنها را از این کار عاجز نموده بود. به مرد مسنی برخورد کردم که به نظر حدود 60 ساله می‌آمد و به طور رقت انگیزی روی زمین نشسته بود. چشمان او مطلقاً از احساس و ادراک خالی بودند. از او هیچ گرمی و احساسی صادر نمی‌شد، حتی احساس ترحم به خود. من اینطور فهمیدم که او هر آنچه را که آنجا برای دانستن بوده جذب نموده، و دیگر فکر او متوقف شده است. او کاملاً از درون خشک شده بود و نا امیدانه و بی هدف انتظار می‌کشید. من می‌دانستم که روح او برای ابدیت در آنجا پوسیده است و من مطمئن بودم که او نیز مرتکب خود کشی شده است.

ادامه 👇

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز