میدونم تا پیک تکراریه ها اما بیاید بگید دور همی بخندیم 😂😂😂
من خودم شب خاشتگاری بعد از اینکه با آقا هه حرف زدم رفتم تو آشپزخونه حمله کردم به شیرینیایی که آورذن 😂یه شیرینی بزرگ تو دهنم بود که خواهر پسره اومد داخل آشپزخونه که صدام بزنه برم تو اتاق ببینن جوابم چیه 😂تا دید دهنم پره خندش گرفت منم اصن نمیدچنستم چی بگم تا اینکه مامانم اومد بهش گفت شما برید تو اتاق بعدش صوری خودش میاد 😂😂😂خیلی بد شد بنظر خودم 😂😂😂