پارسال برادر شوهرم خیلی مشکل مالی داشت
بعد لو رفت که جاریم موبایل می خواسته و خطش رو خریده بوده و چون دیگه توانایی خرید گوشی رو نداشته به شوهر من گفته و شوهرمن براش یه گوشی 50 60 تومانی خرید
نه شوهرم از این موضوع بهم چیزی گفت نه جاریم به روی خودش آورد و من هم واقعا خدا خواست و اتفاقی فهمیدم
این جاری من آدمیه که واقعا به من حسادت می کنه من وقتی موضوع را فهمیدم خییییییییییلی ناراحت شدم و حتی یه دعوای حسابی با شوهرم کردم ولی چه فایده ؟
ولی به روی جاریم نیاوردم و رفتارم باهاش مثل گذشته بود
اما اون هر روز که می گذره پر رو تر می شه و حس می کنم وظیفه می دونه که شوهرم بهشون خدمت کنه شوهر منم به من که چیزی نمی گه و کاراشو یواشکی انجام می ده
جاریم هم هر روز از همه چیز من تقلید می کنه و سرش رو بالا می گیره و اصصصصصصصصصصصصصلا به روی خودشم نمیاره که شوهرم براش چی کار کرده بود البته من سر اون قضیه که جاریم از شوهرم خواسته بود به من چیزی نگه خیلی ضایع شدم و واقعا برام گرون تموم شد که یه آدم ..... اینجوری تو زندگیم جولون می ده
الان هر دفعه که می گذره و رفتاراش رو می بینم یاد جریان پارسال می افتم
تا حالا رفتارم باهاش عادی بوده ولی دیگه نمی تونم.
شما می گید چی کار کنم؟